فصلنامه معماری و فرهنگ . سال پانزدهم . شماره پنجاه‌وسوم . زمستان ۱۳۹۳ . صفحات ۱۴ تا ۲۰

. هویت از کجا می‌آید؟ .

جوهره و ساختار معماری ایران طی چند هزاره و به‌تدریج بنا بر محدودیت‌ها و امکانات ایران‌زمین شکل گرفت و متحول شد، اما هیچ‌گاه مسئلۀ سامان‌دهی به مکان از مسئلۀ فلسفی زمان که شاکلۀ آیین را می‌سازد جدا نبوده،  پس در همه جا شاهد حضور باورها  در نوع مداخله در محیط هستیم. اما از آنجایی‌ که باورها و نوع مداخله در محیط و ایجاد مأوا  هر دو از آبشخور بستر «فرصت‌ها و تهدیدهای طبیعی» تأثیر می‌گیرند، در نتیجۀ کار نیز نوعی وحدت دیده می‌شود. بنابراین سازمان فضایی در معماری تاریخی ایران و باورهایی که نظام هندسی از آن متأثر است هیچ‌گاه تغییر نکرد، بلکه به‌تدریج فربه و منقح شد، از خشونت راهکارها کاسته شد و با رنگ و لعاب و تلألو، ظرافت‌های بیش‌تری یافت. این مسئله را در مقایسـۀ شاخـص‌ترین ابنیه ایرانی قبل و بعد از اسلام با یکدیگر می‌بینیم.

شاکلۀ سازمان فضایی معماری ایرانی  

از نظر من تا حد زیادی شاکلۀ سازمان فضایی معماری ایران از دو اسطورۀ اساسی که در مرکز باور‌های ایران‌زمین قرار دارند تأثیر گرفته است؛ نور و آب.
حیاط مرکزی به عنوان اصیل‌ترین عنصر فضایی چه از لحاظ موقعیت استقرار و چه به‌واسطۀ خاصیت‌هایش در اغلب ابنیۀ ایرانی دیده می‌شود.
حیاط فضایی منظم و محصور در جهات اربعه است که معمولاً در آن آب و گیاه و سایه دیده می‌شود. دریچه‌ای است به جهان خارج که روزها خانۀ خورشید است و شب‌ها جولانگاه ستارگان. حیاط قلب خانه را می‌سازد و فضاها برگِرد آن چیده می‌شوند. این فضاها در چهار محور اصلی حیاط تبدیل به چهار صفه می‌شوند که ایوان‌هایی آنها را می‌پوشانند. این ساختار،  به عنوان بنیادی‌ترین نهاد  فضایی، در تمام بنا‌های دیگر با مقیاس و جزئیات متفاوت دیده می‌شود. فضای باز مرکزی با عنصر حیات‌بخش نور و تابش خورشید مرتبط می‌شود و به‌نحوی می‌توان آن را مأمن یا معبد خورشید و یا مکان مهر دانست. این فضا گسترده، سرباز، بشاش و عریان است و قدرت‌مداری حجم بزرگی از نور، در میان حیاط مرکزی، نمادی از نرینگی است.

دومین عنصر پر‌اهمیت در بنا‌های ایرانی حوض‌خانه یا مکان آب است. آب در سرزمین خشک ایران موهبتی است که باروری و زایش و حیات بدون آن ممکن نیست. از آن‌جایی که منشأ آب نه در یخچال‌ها  و بستر و رودهای پرآب، بلکه در چشمه‌سارهایی است که از عمق زمین می‌جوشد و در جویبارها و یا قنات‌ها جاری می‌شود ، مکان ظهور آب نقطۀ مقدسی است. برای نگهبانی و حرمت‌گذاشتن به این نقاط جوشش آب، متناسب با اهمیتشان، معبد آب، که همان معبد آناهیتاست، برپا شده است. در باغ‌سازی ایرانی بر روی شتر گلو و حوض‌های آبِ کوشک‌ها ، طاق گذاشته می‌شد  و در  پای آبِ قنات در خانه‌ها،  وضوخانۀ مسجدها و در سربنیۀ حمام‌ها، حوض‌خانه بنا می‌شد. این فضاها بسیار منقح  و فاخر بوده و معمولاً پوششی از کاربندی دارد که هندسۀ آن به شکل اشعۀ خورشید و در تارک آن فیضان نور دیده می‌شود. حوض‏خانه معمولاً بسته و در هاله‌ای از جداره‌های فضا قرار می‌گیرد. «کوشک‌ها در لایۀ پسین ایوان‌ها و در خانه‌ها در بخش زاویه یا زیرزمین و …».

نماد آب «آناهیتا»، الهه‌ای مادینه است که به ‌نظر می‌رسد مکان استقرارش به ‌نوعی پوشیده است.حوض‌خانه در عین حال که با تبخیر آب و تعدیل تابش و فاصله‌گذاری با بیرون فضای دلپذیری را در فصول گرم ایجاد می‌کند. هم‌چنان‌که حیاط مرکزی فضای دلپذیری را در روزهای سرد و غروب روزها فراهم می‌کند. در هر دوی آنها نور و آب حضور دارند. در حیاط سلطه با نور و در حوض‌خانه با آب است، اما در هم‌تنیدگی این دو عنصر در هر دو مکان نوعی هم‌زیستی بین نرینه و مادینه را، که نماد زایش و سرزندگی است به نمایش می‌گذارد.


معماری ایران
معماری ایران
معماری ایران

تأثیر تهاتر فرهنگی بر هویت معماری ایران

حضور اسطوره‌های ایرانی در سازماندهی فضا، که خود از طبیعت این سرزمین برخاسته و تا پیش از سدۀ معاصر که به‌ترتیبی مدرنیته در باور‌ها و الگو‌های ایران‌زمین تحول ایجاد کرده‌، دیده می‌شود  و تأثیر کالبدی آن به‌تدریج و در جریان دادو‌ستد با دیگر فرهنگ‌ها ویرایش و پردازش شده است. هم‌چنین در سیر تحول معماری ایران اثر فرهنگ‌های جوامعی که بر ایران مسلط شده و یا مقهور  شده‌اند، دیده می‌شود.

شاید بتوان اسفنکس‌های کاخ داریوش را نتیجۀ فتح بابل به‌دست کوروش و کوچ یهودیان، که تاجر‌مسلک و صنعت‌گر بودند، تصور کرد. در حالی‌ که سلوکیان، اسطوره‌های یونانی را به ماوراء النهر و خراسان آوردند  و مکتب مهری یا میترایی را از ایرانیان اخذ و در یونان پرورش دادند.

همان‌گونه که یونانیان الهگان را از سنگ می‌تراشیدند،  سنگ برجستۀ دورۀ هخامنشی به تندیس تمام‌تراش شاهان پارتی تبدیل می‌شود. در دورۀ ساسانی، در جدال و تعامل با رومیان شهر‌هایی پدید آمد که اگرچه طبقاتی بودند، اما دارای ساختار اجتماعی بودند. در این دوره است که ساختار بافت و لایه‌بندی شهر و عناصر معماری شکل مشخصی به خود می‌گیرد .

تغییرات اجتماعی اقتصادی که در سایۀ تعلیمات اسلام در سرزمین‌های اسلامی ایجاد شد به تولید ثروت و تمدن غنی‌تر انجامید. در واقع، اسلام بر شرایط رشد افزود، اما این فرهنگ‌ها ، باورها و سنت‌های محلی بودند که در سایۀ این فرصت غنی‌تر شدند. فرهنگ و معماری ایران هم از این اتفاق مستثنی نیست. دو سده پس از اسلام، به‌تدریج ساختار معماری ایرانی مجدداً ظاهر می‌شود. این بار تحت‌تأثیر دین جدید معماری خشن‌تر و ساده‏تر شکل پیدا می‌کند؛ گنبد‌خانه و تزیینات به‌عنوان نمادی از اشرافیت حذف می‌شود و یا تقلیل می‌یابد، اما حیاط مرکزی و ایوان تداوم پیدا می‌کند. این معماری تا زمان حملۀ مغول به‌تدریج منقح می‌شود و ساختار منظم‌تری می‌یابد. در زمان سلجوقی، پس از یک دوره ثبات و ایجاد ثروت، نوعی بازگشت به کمال‌گرایی در ایجاد الگوی معماری ایرانی پدید می‌آید که مسجد جامع اصفهان نمونۀ بارز آن است. چهار‌صفه وگنبد‌خانه مجدداً به ساختار مسجد باز‌می‌گردند. در مسجد ایرانی بیش از آن‌که کشش‌ها به جهات زمینی توجه داشته باشد، به‌رغم جهت‌گیری به‌سوی قبله، در گنبدخانه‌ها و یا در حیاط مرکزی کشش قدرتمندی به‌سوی آسمان ایجاد شده است  و از این رو اگر مسجد ایرانی را با مسجد عربی مقایسه کنیم به تفاوت‌های عمیقی برمی‌خوریم. در واقع، مسجد جامع در تکامل خود به‌تدریج  از ساختار مسجد عربی دور می‌شود و عناصری که کشش قوی به‌سوی آسمان را سامان می‌دهد در آن تقویت می‌شود و، بدین ترتیب، سبک خراسانی به کمال می‌رسد.


معماری ایران
معماری ایران
معماری ایران
معماری ایران

حملۀ مغول به ایران، که پیش از آن قلمرو غنی چین را مسخر کرده بود، موجب شد تا نگرش زیبا‌شناسانه و اشکال ختایی وارد ایران شود. گنبد سلطانیه برای اولین بار در سطح وسیعی با کاشی فیروزه و لاجوردی پوشیده می‌شود و با جلا و رنگ و درخشندگی نوعی فضای شاداب را ایجاد می‌کند. استفاده از صنعت معرق در کاشی با اشکال اسلیمی ختایی، که دیگر از خطوط مستقیم گره که سابقۀ بین‌النهرینی دارد تبعیت نمی‌کند، در مسجد کبود تبریز به نوعی زیبایی شکل می‌دهد که اگرچه پایۀ انتزاعی دارد، اما تصویر طبیعت در آن دیده می‌شود و به سرزندگی فضا می‌افزاید.

در واقع، استفاده از ترنج‌ها و  اسلیمی‌ها، که پایۀ ختایی دارد، و نقش برجسته‌هایی که در ازاره‌ها و آب‌نماهای صفوی دیده می‌شود و هم‌چنین لباس‌های ابریشم و زری‌دوزی‌شدۀ رنگارنگ دوران صفوی، اگر چـه تحت‌تأثیر فرهنگ مهاجـم است، نتیجۀ آن به‌خوبی در ساختـار‌های غالب در فرهنگ ایران‌زمیـن هضم می‌شود و هم‌چنان با غنـای بیش‌تر خود‌نمایی می‌کند و مکتب اصفهان را شکل می‌دهند.


معماری ایران
معماری ایران

حملۀ نادر به هند، حمل غنائم و انتقال اسرای هندی به ایران گرایش طبیعت‌گرا و ظرافت‌اندیش هندی را به ایران می‌آورد. مکتب شیراز در عهد زندیه، چه از لحاظ زمانی و چه از بابت تأثیرات فرهنگی هند، به‌تدریج طبیعت‌گرا و شاداب‌تر می‌شود. اگرچه لطیف‌اندیشی از دیرباز در ادبیات شیراز غوغا کرده است؛ ستون‌های سنگی سفید مسجد وکیل، که به‌صورت مارپیچ تراش خورده، رعنا و متفاوت خود را نشان می‌دهد و پنج‌دری‌های وسیع و رنگین، که با طرح‌های اسلیمی معرق شده‌اند، فضای جذاب و پرنوری را به درون مسجد می‌کشاند که آن را از دوره‌های پیشین متفاوت می‌کند.


معماری ایران
معماری ایران
معماری ایران

مکتب تهران در دورۀ قاجار، به‌ویژه از دورۀ دوم پس از شکست در جنگ با روس‌ها و نفوذ انگلیس شکل می‌گیرد؛ پادشاه قاجار و برخی فرهیختگان سفرهایی به فرنگ می‌کنند و مجذوب فرهنگ غرب می‌شوند و اطلاعات تصویری، از طریق کارت‌پستال‌ها و یا دیدن نمونه‌ها، شیوۀ معماری ایران را دگرگون می‌کند. آجر و گچ‌بری‌های برجسته در نمای داخلی و بیرونی، برون‌گرایی، نماسازی و ایجاد خیابان در شهر، با الهام از شهرهای باروک، ویژگی‌های این مکتب است که هنوز رنگ‌وبوی معماری ایران در آن حضور دارد و بیش از پیش فضاهای پیچیده، جذاب، اما کم‌بنیه را پدید می‌آورد.

فضاهای فرهنگی دوران معاصر را، که از ابتدای پهلوی آغاز شد، می‌توان همگام با مدرن ‌شدن جهان و ورود تجدد‌گرایی به ایران دانست. از آن‏جایی که مدرنیسم، چه در بعد اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی و چه در زمینۀ علم و صنعت، مسئله درون‌جوش در جامعه نبود و به‌صورت وارداتی به ایران آمد. تکانه‌های مکرر و رفت‌وبرگشت‌های فراوان صورت گرفت. این مسئله، که از اواخر دوران قاجار آغاز شده بود، در دورۀ پهلوی اول فراگیر شد.

در دورۀ پهلوی اول، دو گرایش متضاد، به شهر شکل می‌داد؛ گرایش پیشامدرن که توسط معماران مسیحی ابتدا بخش‌هایی از توسعه شهر تهران و ساختمان‌هایی چون وزارتخانه‌ها و دانشگاه تهران و سپس شهر‌های دیگر را شکل می‌دهد‌. گرایش تاریخ‌گرا که، تحت تأثیر نئو‌کلاسیسم اروپایی، به دنبال هویت ملی بود. در آن نیز دو گرایش دیده می‌شود؛ الگو ‌قرار‌دادن معماری پیش از اسلام‌، مانند عمارت شهربانی و موزۀ ایران باستان، و الگوهای اسلامی مانند کالج البرز و آرامگاه حافظ و … . در دورۀ پهلوی دوم، در ابتدا گرایش به سبک بین‌المللی در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی اروپا، به‌سرعت و وسعت، بخش‌های جدید شهرها و طرح‌های دولتی را شکل داد‌، اما در دورۀ کوتاه دوم که به سبب ازدیاد درآمد ملی حاصل از نفت اعتماد‌به‌نفس در جامعه ایجاد شده بود‌، به‌سوی تألیف نوعی معماری تغییر مسیر داد که تداوم آن می‌توانست نوعی هویت را، در عین ابداع، در معماری ایران پدید آورد. این در حالی بود که تازه اشراف‌ها به‌تدریج به ساخت خانه‌هایی به سبک کلاسیک اروپایی تمایل یافته بودند‌، اگرچه این گرایش در آن دوران فراگیر نشد‌.


معماری ایران

دوران معاصر چه ارتباطی با سابقۀ تاریخی و هویت این سرزمین دارد؟

در دهۀ اول پس از انقلاب، به دلیل چالش‌های سیاسی ـ اجتماعی و جنگ‌، طرح‌های محدودی به‌اجرا درآمد که در تداوم دهۀ قبل بود و به مسئله تألیف در معماری نظر داشت. این مسئله در دهۀ دوم، با اتمام جنگ و آغاز بازسازی، به‌سرعت متحول شد. باز‌شدن دروازه‌ها و تبادل اطلاعات‌، سخت‌گیری کم‌تر، پول بیش‌تر و امنیت نسبی از یکسو، عدم وجود یک استراتژی واقع‌بینانۀ اندیشیده‌شده از سوی دیگر، جریان معماری را به تلاطم کشاند. سرمایه‌گذاری بی‌محابا در صنعت ساختمان، که استدلالِ اشتغال‌زایی از سوی مدیران را به دنبال داشت و در عین حال یکی از مسیرهای سودا‌گری مطمئن به‌شمار می‌رفت، به‌صورت سرطانی توسعه یافت. به‌ترتیبی که طی دو دهه سطح بزرگی از فضاهای طبیعی و هم‌چنین بافت‌های تاریخی، که حیات طبیعی و ریشه‌های اصیل این جامعه را می‌ساخت، به‌دست نو‌قدرتان و نو‌اشرافان تخریب و ابنیۀ بی‌کیفیت و بی‌هویت جای آنها را گرفت‌. سرمایه‌ای که صرف این مداخلات مخرب شد، شاید از کل ثروت تولید‌شده در تاریخ ایران بیش‌تر بود‌.

با این‌که مدیران فرهنگی مکرراً به دنبال هویت اسلامی در معماری معاصر می‌گردند، به علت توجه‌نکردن به ریشه‌ها و بسنده‌کردن به مصادیق و اشکال ظاهری گذشته که آن هم نمی‌توانست تحقق یابد‌، نتوانستند پس از گذشت سه دهه محیطی انسانی پدید آورند، بلکه آنچه اکنون در سکونتگاه‌ها به‌دست آمده‌، مراکز جمعیتی متمرکز‌، شهر‌های مصرفی متراکم با آلودگی شدید‌، انهدام فضا‌های طبیعی و تاریخی است‌. متأسفانه این میزان از سرمایه و کوشش به هویت و نتیجۀ پایداری منجر نشده است‌. شهر‌های پر‌جمعیتی  که ارتباطات در آنها به دشواری صورت می‌گیرد و حتی احتمال می‌رود تا آب در آنها جیره‌بندی شود و مسئله سلامت و امنیت در آنها به‌شدت تهدید می‌شوند و در برابر اتفاقات طبیعی چون زلزله و طوفان و سیل نیز بی‌دفاع‌اند (اغلب توسعۀ شهرها بر روی خط زلزله صورت گرفته‌)، مسیل‌های شهری ساخته شده و مسیر‌های باد مسدود شده‌اند‌.

در واقع، تنها پشتیبان تداوم این روند درآمد نفتی و واردات متکی بر آن است که در بلند‌مدت شرایط بحرانی  و بسیار شکننده‌ای برای سکونت ایجاد می‌کند.

در شهر‌های بزرگ، به‌ویژه پایتخت، بخش‌هایی از شهر که در بورس است تبدیل به کارخانه‌ای بزرگ و مملو از مزاحمت و آلودگی‌های هوایی، صوتی، بصری و سد‌معبر شده است، که متجاوز به حقوق و سلامت شهروندان است. بخش‌های عمومی و خاطره‌انگیز در شهرها وجود ندارد. بدنۀ مسکونی تا حدی اداری شده است و اخیراً مراکز خرید بسیار و بیش‌تر از نیاز جامعه رشد کرده‌اند‌ و بسیاری از بناها بر اساس ضرورت توسعه نیافته‌اند. هم‌چنین بر روی فضا‌های سبز و فضاهای فرهنگی و فضاهای ویژه گذران اوقات فراغت مردم، که ارزش اقتصادی ندارد، سرمایه‌گذاری نمی‌شود.


معماری ایران
معماری ایران

مسئله بسیار پر‌اهمیت‌ ظرفیت سرزمینی و تحمل مداخله‌گری در آن است که در توسعۀ کمی لجام‌گسیخته‌ای، که طی دو‌دهۀ گذشته شتاب گرفته،  نادیده انگاشته شده است. در حالی که تا سدۀ گذشته تعادل بین میزان جمعیت و نوع پراکنش در آن «در بیش از صد‌هزار سکونتگاه بزرگ و کوچک» و به‌کارگیری منابع آب‌، خاک‌های کشاورزی و تولید و تجارت وجود داشت.

هیچ‌گاه ساختمان‌های شهری در بخش‌های حاصل‌خیز و باغستان‌ها بنا نشد و در این سرزمین خشک با حفر قنات و هدایت ثقلی آب پیوسته بر سطح باغ‌های مصنوع و مزارع افزوده شد و ساختار معماری و شهر با اتکا به شرایط محیطی و بدون تغییرات مخرب‌، فضای آسایش را پدید می‌آورد‌.

اگر همان مسیر بهبود می‌یافت و اصلاح می‌شد مانند دیگر جوامع توسعه‌یافته، که تاریخی طولانی چون ما دارند و به دنبال تجربیات ممتد و پیوسته‌اند، ما نیز می‌توانستیم با تکیه بر امکانات و محدودیت محلی به نظامی پایدار و با‌هویت دست یابیم. 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!