فصلنامه معماری و فرهنگ . سال شانزدهم . شماره‏ پنجاه‌وپنجم . بهار ۱۳۹۷ . صفحات ۱۰۸ تا ۱۰۹

. فرهنگ شهری در تهران؛ رویه‌های شهری در فضاهای فرهنگی غیررسمی .


فرهنگ شهری در تهران

نویسندگان: سید حسین ایرجمعینی، مهران عارفیان، بهادرکاشانی مدنی، گلنار عباسی
ناشر: اسپرینگر[۱]
تعداد صفحه: ۱۷۲
تاریخ چاپ: ۲۰۱۸


افراد بسیاری هنگام ورود به ایران و قدم‌زدن در شهر تهران، از تجربه حضور در این شهر و شهرهای دیگر ایران شگفت‌زده می‌شوند. آنها معمولاً یک جمله واحد را برای کسانی که این تجربه را نداشته‌اند نقل می‌کنند:«تهران اصلاً شبیه به آن چیزی که شما فکر می‌کنید نیست». البته این جریان در مورد بسیاری از شهرهای دیگر دنیا هم صادق است. بسیاری هم هستند که می‌گویند، بمبئی، پاریس، نیویورک، توکیو و باکو هم اصلاً شبیه به آن چیزی که در ذهن شما شکل گرفته، نیستند. شهرها و به‌خصوص کلان‌شهرها و ابرشهرها مخلوط پیچیده‌ای از روابط متراکم ودر‌هم‌تنیده هستند که با آن چیزی که ما در تصاویر می‌بینیم یا اخبار و رسانه‌ها برای ما تعریف می‌کنند فاصله بسیاری دارند. درست مانند این است که در یک پیادروی شلوغ در پکن یا ژوهانسبورگ بایستی و از تراکم جمعیتی که در آن‌جا جمع شده‌اند عکس بگیری؛ در نگاه اول همه آدم‌های این عکس شبیه به هم هستند، اما بیش‌تر که نگاهشان کنی، کم‌کم تفاوت‌هایشان خود را نشان می‌دهد و اگر حوصله داشته ‌باشید و بیش‌تر به آن آدم‌ها نزدیک شوید، متوجه خواهید شد که هر کدام برای خود زندگی‌ و داستانی دارند. گاهی اوقات تصویر ما از شهرها هم مثل همان تصویری است که اگر حوصله کنیم به آن نزدیک شویم، کم‌کم تفاوت‌هایش را احساس می‌کنیم. منطقه‌به‌منطقه، کوچه‌به‌کوچه و آدم‌به‌آدم. این کتاب هم تجربه‌ای از کمی نزدیک‌تر‌شدن به آدم‌های همان تصویری است که از شهرها به ما نشان داده‌ شده ‌است.

هنگامی که از شهر صحبت می‌کنیم، بسیاری از مفسران مردم را تنها توده‌ای خاکستری و مطیع می‌دانند که در برابر قدرت از خود توانی نشان نمی‌دهند. آنها تصور می‌کنند که مردم برای خودشان قهرمانانی دارند که به‌واسطه آنها با قدرت درگیر می‌شوند و خود بیش‌تر درگیر زندگی روزمره‌ای هستند که در آن به تأثیرگذاری بر بالاترین نهادهای قدرت ــ‌ چه سیاسی، چه اجتماعی و چه اقتصادی‌ــ کاری ندارند. آنها تصور می‌کنند زندگی روزمره مردمان عادی بیش‌تر پذیرای سیاست‌هایی است که از لابه‌لای دعواهای نمایندگان نهادهای قدرت خارج می‌شوند. اما این کتاب بیان می‌کند که این بازی آن‌چنان که به‌نظر می‌رسد ساده نیست. مردمان عادی بدون آن‌که وارد دعواهای روزمره و نزاع‌های سیاسی و اجتماعی شوند و بدون آن‌که حرکت حزبی، گروهی و سیاسی انجام دهند، در برابر آنچه قدرت‌ها می‌خواهند به آنها تحمیل کنند مقاومت ‌می‌کنند و بدون آن‌که با قدرت درگیری معناداری داشته‌باشند، قدرت را در جهت منافع خودشان استحاله می‌کنند.

بازی قدرت و مقاومت در شهرهای جهان همواره محل اشکال و تأمل بسیاری بوده ‌است. بر بی‌قدرتی مردم به‌عنوان یکی از عناصر اصلی داستان‌ها همواره در گذشته تأکید شده ‌است. اما به نقل از میشل فوکو[۲] قدرت همواره در جامعه در حال چرخش است و هر جا قدرتی هست در مقابل آن مقاومتی نیز به‌وجود می‌آید. مقاومت نیز در ذات خود قدرتی هم‌ارز و قابل مقایسه با قدرت به حساب می‌آید. تأکید فوکو مبنی بر این‌که قدرت در همه‌جا هست و این‌که قدرت گردش می‌کند و هرگز در این‌جا و آن‌جا و در دست هیچ‌کس مستقر نمی‌ماند، یقیناً برای آزاد کردن ما از قید افسانه بی‌قدرتی مردم معمولی و به‌رسمیت‌شناختن نمایندگی آنان مفید واقع می‌شود.

آصف بیات، جامعه‌شناس ایرانی، طی پژوهش خود بر روی تهی‌دستان و شیوه پیشروی آنها و مقاومت مدنی این گروه در کتاب سیاست‌های خیابانی می‌نویسد:«بسیاری از مفسران اجتماعی با تمرکز روی فرایندهای ساختاری محرومیت گروه‌های فاقد امتیاز شهری، از کسانی که در این فرایند رنج می‌برند غفلت و یا آنان را قربانی تلقی کرده‌اند. اما من، زندگی روزمره و فعالیت‌های اجتماعی گروه‌های محروم جامعه را نوعی جنبش مردم عادی تلقی می‌کنم و نشان داده‌ام که گروه‎های فاقدامتیاز فقط پذیرندگان منفعل تغییرات نیستند، بلکه خود ایجاد‌کننده آنها می‌باشند». او در جای دیگری از همین کتاب خاطر نشان می‌کند: «تلاش کردم نشان دهم که برخلاف کلیشه‌های متداول، گروه‌های فاقد امتیاز منتظر سرنوشتشان نمی‌مانند، بلکه فعالانه و با تمام توانشان در شکل‌دهی تقدیرشان دخالت می‌کنند». به نظر می‌رسد شیوه مقاومتی که آصف بیات برای گروه تهی‌دستان در نظر می‌گیرد، با کمی تغییر در تاکتیک‌ها و شیوه‌ها در مقیاس کلان و در مورد سایر گروه‌های فاقد امتیاز و حاشیه‌نشین شهری نیز صدق می‌کند. البته منظور از حاشیه‌نشین در این‌جا افرادی هستند که توان یا خواست تأثیرگذاری در سرنوشت جامعه را به‌طور مستقیم ندارند. این گروه‌ها مقاومت را به شیوه «پیشروی آرام» به‌منصه ظهور می‌رسانند.

بیات می‌نویسد: «نوع مناقشه‌هایی که تشریح می‌شود، شاید در عبارت “پیشروی آرام مردم عادی” بهتر شناسانده شود، یک پیشروی آرام، صبورانه، زمان‌دار و سرایت‌کننده مردم عادی به سوی مالکان و قدرتمندان، در جهت رهایی از دشواری‌ها و بهبود زندگی. آنها با مشخصه‌هایی چون آرامش، پراکندگی و بسیج طولانی‌مدت همراه با حرکت‌های جمعی دوره‌ای مشخص می‌شوند. حرکت جمعی به معنی یک مبارزه علنی و زودگذر، بدون وجود یک رهبری و ایدئولوژی مشخص و یا سازمان متشکل است که هرگاه دستاوردهای بزرگی برای عاملینشان در پی داشته باشد، سرانجام آنان را رودروی دولت قرار می‌دهد». همین شیوه در مطالعات و تفکرات میشل دوسرتو[۳] نیز یافت می‌شود. او در کتاب زندگی روزمره خود می‌نویسد:«در مطالعات فرهنگی، برای توضیح مقاومت، به‌دنبال نیروی مشخصی برای تغییر اجتماعی نمی‌گردند. اساساً جست‌وجوی طبقه‌ای که بخواهد تغییری انجام دهد کنار گذاشته می‌شود. این تغییر نه به‌واسطه طبقه مشخص و نه به‌واسطه عملی زیبایی‌شناسانه، بلکه از طریق پراکسیس(فلسفه عملی) اجتماعی صورت می‌پذیرد. منظور ما از پراکسیس اجتماعی، نوعی عمل روشنفکرانه و یا قصدمندانه نیست، بلکه کردار‌های معمولی و متنوعی است که در متن زندگی روزمره ما جاری است و تا کنون از دیدرس چشم دانشمندان پنهان مانده ‌است. همان‌طور که قدرت ‌پخش است، نیروی تغییر و مقاومت هم پخش است. به همان‌شکل که قدرت از شکلی به شکل دیگر و از رنگی به رنگ دیگر در می‌آید و از میدانی به میدان دیگر تغییر موضع می‌دهد، نیروی مقاومت نیز از جبهه‌ای به جبهه دیگر نقل مکان کرده و در چهره‌های گوناگون رخ می‌نماید. در این‌جا قدرت و مقاومت بازی پیچیده‌ای را آغاز می‌کنند». قرار‌گرفتن مقاومت‌های مدنی در متن زندگی روزمره، شهر را به بستری برای مقاومت در برابر هژمونی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در جامعه تبدیل می‌کند. این شکل از مقاومت در عرصه‌های مختلفی در جامعه ظهور می‌کند که یکی از مهم‌ترین این عرصه‌ها عرصه فرهنگ و فضاهای فرهنگی است.

فرهنگ همواره در طول تاریخ محل نزاع میان قدرت و مقاومت بوده ‌است و مقاومت همواره در فرهنگ خود را به گفتمانی رمزگونه تبدیل می‌کند که قابل‌تمیز از گفتمان‌های رایج قدرت در جامعه است. در حقیقت فضاهای فرهنگی که بخشی رسمی و عمومی از جامعه تلقی می‌شوند به محلی برای خلق معناهای مقاومتی تبدیل می‌شوند. میشل دوسرتو رویه‌های زندگی روزمره را تاکتیک‌هایی می‌داند که توسط مصرف‌کنندگان در درون استراتژی‌های رسمی نهاد‌های قدرتمند ظهور می‌یابند. بدین‌گونه می‌توان گفت که معماری و فضاسازی در درون فضاهای روزمره فرهنگی مانند کافه‌ها، گالری‌ها و کتاب‌فروشی‌ها خود را از زمینه عمومی و رسمی جدا می‌کنند؛ به عنوان کنش‌های مقاومتی نسبت به هژمونی‌های غالب جامعه مصرف می‌شوند و مرزهای اجتماعی خود را در میان ساختار خشک و منظم قدرت معین می‌کنند و از این طریق بخشی از سهم خود از شهر را اعاده می‌نمایند. با نگاهی دقیق‌تر می‎توان دید که بسیاری از فضاها بدون آن‌که تحت تأثیر جریان خاصی قرارگیرند و یا مقصود مشخصی را از ساماندهی فضایشان دنبال کنند از نظر فضایی، اجتماعی و معماری دارای شباهت‌های غیرقابل انکاری هستند و ظاهراً به شبکه‌ای منفعل تبدیل شده‌اند. این فضاها بی‌آن‌که نام و نشان مشخصی داشته ‌باشند و یا تابلویی را بالای سر خود ببینند مرزهای اجتماعی را در جامعه تعریف می‌کنند.

این کتاب با بررسی، مستندسازی، نشانه‌شناسی و تبار‌شناسی برخی از نشانه‌های موجود به تحلیل ساختار درونی فضاها، روابط و شباهت‌ها و تفاوت‌های این فضاها با یکدیگر می‌پردازد و دلیل شباهت‌ها و نشانه‌‌های استفاده‌شده در آنها را ریشه‌یابی می‌کند و با تمرکز بر سه فضای فرهنگی کتاب‌فروشی‌ها، کافه‌ها و گالری‌ها معماری و جایگاه شهری این فضاها و تبیین جنگ قدرت و مقاومت در این فضاها را بررسی می‌کند. کتاب مزبور با پرداختن به تاریخچه، ابعاد اجتماعی، جامعه هدف و نشانه‌شناسی عناصر معمارانه فضاها ــ از ساختار فضایی تا کوچک‌ترین جزئیات آنهاــ به نحوه پیدایش آنها اشاره می‌کند.


[1] Springer

[2] Michel Foucault

[3] Michel de Certeau

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!