فصلنامه معماری و فرهنگی . سال پانزدهم . شماره پنجاه‌وسوم . زمستان ۱۳۹۳ . صفحات ۸ تا ۱۱

. مسجد جامع عتیق اصفهان .

این مقاله برای اولین بار در شمارۀ ۶۱ و ۶۲ مجلۀ هنر و مردم به تاریخ آبان و آذر ۱۳۴۶ چاپ شده است. بازنشر آن به توصیۀ مترجم انجام می‌شود، چرا که ایشان معتقدند بازخوانی و توجه بیش از پیش به این مسجد کهن می‌تواند درس‌های آموزنده‌ای از چگونگی تبدیل و تحول معماری این سرزمین در دوره‌های مختلف تاریخی داشته باشد.

مسجد جامع اصفهان یکی از کهن‌ترین و چشم‌گیر‌ترین بناهای موجود اسلامی است. آنچه دربارۀ اصل این بنا می‌دانیم افسانه‌ای بیش نیست؛ بدین معنی که گویا در محل کنونی مسجد جامع آتشکده‌ای برپا بوده ‌است. اما بدون شک در همان محل، مسجد قدیمی‌تری که قسمتی از دیوارهای خاکی آن باقی است وجود داشته و مسجد جامع بر روی آن بنیان یافته ‌است.

مسجد جامع در روزگار پیشین، مانند دیرهای قرون وسطی در مغرب‌زمین مرکز فرهنگی و دارالعجزۀ بسیار مهمی بوده ‌است که مسافران و بیماران را در آن نگاهداری و پرستاری می‌کرده‌ا‌ند. به‌موجب شرحی که مورخی اصفهانی[۱] در قرن یازدهم میلادی (پنجم هجری) از آن به دست می‌دهد این بنا بر روی زمین ناهموار، شامل چهار دستگاه ساختمان (اربع ادور) در اطراف مسجد، که حیاطی مستطیل‌شکل با رواق‌های کم‌و‌بیش گود در چهار پهلوی آن بود، می‌شده ‌است. چهار دسته ساختمان شامل صومعه‌ها، خانقاه‌ها، یک کتابخانه و مخزن‌های آن و مهمان‌خانه‌ها (مضیف‌ها) و توابع معمولی یک بنای بزرگ مذهبی در آن روزگار بوده‌ است. به گفتۀ همان نویسنده برای هر نماز کم‌تر از پنج‌هزار نفر در آن‌جا گرد نمی‌آیند. پهلوی هر جرزی شیخی سرگرم تدریس و تعلیم به پیروان و شاگردان کثیر خویش است و یا مریدی به ریاضت ‌نفس اشتغال دارد. آراستگی این بنا به‌واسطۀ مناظرۀ فقها و مباحثۀ عالمان و مجادلۀ متکلمان و پندهای واعظان است. در آن‌جا صوفیان و عالمان و کسانی دیده می‌شوند که به حال عبادت در مسجد اقامت گزیده، به تسبیح و دعا زندگی را می‌گذرانند.[۲] رو‌به‌روی ایوان گنبد‌دار بزرگ کنونی، در ساختمان ضلع شمالی، کتابخانۀ مسجد با مخازن و حجرات متعدد قرار‌ داشته ‌است. در این کتابخانه به مرور ایام کتاب‌های مربوط به‌ همه گونه علوم گرد آمده بود. بنابراین مسجد جامع در قرن دهم بنای عظیمی بود که طرح معماری بسیار ساده‌ای داشته و تمام مساحت مسجد کنونی را فرا‌می‌گرفته ‌است.

در روزگار سلاطین آل بویه، اصفهان یکی از پایتخت‌های بزرگ و معمور دنیای اسلام بود، ولی رونق و آبادانی روزافزون آن بر اثر هجوم ترکان سلجوقی به‌طور موقت متوقف ‌ماند. از ابتدای قرن یازدهم ترکان سلجوقی مهاجرت خود را به شرق ایران آغاز کردند. در سال ۱۰۵۰ م (۴۴۲-۴۴۳ ق)، بزرگ آنان طغرل بیک نواحی اطراف اصفهان را غارت کرد و قحطی سهمگینی، که به‌دنبال این غارتگری پدید آمد، مردم اصفهان را به تسلیم‌شدن ناگزیر ساخت و طغرل‌بیک بدین‌گونه اصفهان را به تصرف خود درآورد. در این زمان به‌موجب نوشتۀ مورخان ایرانی مردم برای فراهم‌آوردن چوب ناگزیر از ویران‌کردن مسجد بزرگ شدند. اما با ‌وجود ‌این جهانگرد بصیری[۳]، که یک سال پس از فتح طغرل‌‏بیک اصفهان را دیده، می‌نویسد که در آن هیچ بنای ویرانی مشاهده نکرده ‌است.

مسجد جامع در آن زمان از صحن مستطیل‌شکل و رواق‌های اطراف آن تشکیل می‌یافت. در پیرامون این بنا، که سبک معماری آن نقشۀ یک مسجد عربی است، هنوز الحاقات و اضافات سابق‌الذکر، یعنی خانقاه‌ها و صومعه‌ها و مهمان‌خانه‌ها و جز آن، وجود داشته‌ است و شاید هم ترکان سلجوقی این ابنیۀ الحاقی و اضافی را مرمت و تعمیر کرده ‌بودند. اما چندی بعد در زمان ملکشاه سلجوقی نقشۀ سبک عربی مسجد به طرح کاملاً ایرانی یک آتشگاه بدل گشت. ساختمان آتشکده غالباً از صفه‌ای برای مراسم عمومی نیایش آتش که در وسط فضا یا میدانگاه مسطح وسیعی قرار‌ داشت و یک بنای کوچک گنبددار مبتنی بر چهارستون که آتشگاه را می‌پوشانید تشکیل می‌شد. اما چون مسلمانان به‌سوی مکه نماز می‌گزارند و زرتشتیان دور آتش حلقه می‌زنند، آتشگاه در مسجد به محراب یا طاق‌نما و حجره‌ای که جهت قبله را می‌نمایاند بدل گشت و در منتهی‌الیه ضلع جنوبی صفه یا صحن جای‌گرفت. بدین ‌ترتیب، بنای کوچک گنبددار آتشگاه (بنای طاق در آتشکده) به صورت ایوانی وسیع با گنبدی گشاده و فراخ که محراب اصلی ساختمان را نیز دربر می‌گیرد (یعنی یک شبستان منفرد گنبدی‌شکل که اطرافش باز بوده) درآمد. به موجب کتبیۀ بزرگ داخل گنبد این بنا (گنبد جنوبی) به دستور حسن بن علی بین اسحق، یعنی خواجه نظام‌الملک وزیر نیرومند ملکشاه، بنیان یافته است. تقریباً در همان زمان تا‌ج‌الملک، رقیب نظام‌الملک، در آن سوی صحن و به محاذات گنبد جنوبی، گنبد کوچک‌تر ولی باشکوه‌تری (گنبد شمالی) بر‌پا کرد. بنابراین مسجد جامع در روزگار ملکشاه عبارت بود از ایوان بسیار فراخی که محراب را در‌بر ‌می‌گرفت و در جلوِ آن محوطۀ وسیعی که مسلمانان به هنگام ازدحام در آن صف می‌بستند و به نماز می ایستادند قرار داشت. از مضافات و ملحقات قدیمی مسجد، که کم‌و‌بیش مرمت و تعمیر شده‌ بودند، در این زمان اطلاع چندانی در دست نیست و همین‌قدر می‌دانیم که در سال ۵۱۵ هجری، مطابق با ۱۱۲۱-۱۱۲۲ میلادی، ساختمان‌های مذکور در یک آتش‌سوزی کلاً ویران و نابود شدند. بنابراین در آن روزگار مسجد فقط از دو بنای گنبددار دورافتاده از یکدیگر، در دو انتهای شمالی و جنوبی صحنی خالی و احاطه‌شده از خرابه و ویرانه، تشکیل می‌یافته‌ است. اما در همان زمان، یا اندکی بعد، در دوران سلطنت محمد، پسر ملکشاه، عزم جزم ایرانیان مبنی بر طرد نقشۀ مسجد عربی و ایجاد بنایی کاملاً ایرانی (مسجد چهار‌ایوانی) ساختمان قدیمی را به یک مسجد بزرگ و زیبای ایرانی، یعنی صحنی مرکزی محاط با چهار نما در اطراف آن و در وسط هر نما ایوانی رو به حیاط (ایوان‌‏های چهارگانه و نماها و شبستان‌ها و چهل‌ستون‌های اطراف صحن)، بدل کرد. در‌واقع، به تقلید از بنای مدرسۀ ایرانی که عبارت از حیاطی مستطیل با حجره‌هایی در چهار ضلع حیاط و در وسط هر ضلع ایوانی به‌عنوان اتاق مطالعه و استراحت است، معماران زبردست میان دو بنای گنبددار موجود به‌آسانی مسجد معروفی را که به‌درستی «مسجد مدرسه» نامیده‌ شده ‌است بنا نهادند.

این طرح ساختمانی نو و سنت‌شکن، که ظاهراً بر اثر شرایط و مقتضیاتی که شرحش گذشت در اصفهان پدید آمد، به‌زودی توفیقی شگرف یافت؛ زیرا در سال ۱۱۳۵-۱۱۳۶ (۵۳۰ ق) در مسجد چهار‌ایوانی زواره به‌صورتی کامل هم‌چنان که امروز نیز در ایران و خارج از ایران معمول است به‌کار رفته ‌است. سایر مساجد عربی و حتی مساجدی که خلفای عباسی بنا نهاده‌ بودند نیز رفته‌رفته در همان دوران سلجوقیان و یا دیرتر تا زمان معاصر به تقلید از مسجد اصفهان تغییر شکل یافت. اما مسجد جامع اصفهان را پس از تغییر شکل یافتن آن به شرحی که گذشت تقریباً تمام سلاطین ایران و خاصه سلاطین صفوی، که اصفهان پایتخت‌شان بود، آراسته و زینت کرده و زیبا‌تر ساخته‌اند.



تمام شاهان صفوی سعی داشته‌اند که نام و نشانشان در این بنای معروف به یادگار بماند. تا آن‌جا که شاه ‌عباس‌ دوم برای آن‌که نام او چون نام و اثر اسلافش در مکان مطلوبی ثبت و ضبط شود فرمان داد تا قسمتی از کتیبۀ بزرگ حاوی سوره‌های قرآن ایوان جنوبی را خراب کنند و نام او را به خط زرین به جای آن بنگارند.[۴]

طی قرون بعد تغییرات مهمی در مسجد به عمل آمد. پس از سلجوقیان سلطان مغول اولجایتو خدابنده، که مذهب شیعه اختیار کرده بود، در بالای برخی از حجره‌ها، دالان‌ها و شبستان‌ها اتاق‌هایی برای سکونت عالمان و طلاب ساخت و بدین گونه نماهای رو به صحن در میان چهار ایوان از یک طبقه به دو طبقه بدل شد. وانگهی چون رسم بر این بود که نماهای خارجی بناهای ایرانی را نیز با کاشی‌های رنگین بپوشانند ساختمان‌های اطراف صحن و نماهای ایوان‌های چهارگانه (ایوان‌ها و پشت بغل‌های طاق‌نماهای فوقانی و تحتانی اطراف صحن) مسجد به همین شیوه با صفحات کاشی‌کاری کوچکی که بعداً به کاشی‌کاری ظریف‌تری مبدل گشت پوشیده ‌شد. به‌علاوه اولجایتو در شمال ایوان غربی محراب بسیار زیبای گچ‌بری را که طلاکاری شده‌است بنا نهاد.

اندکی بعد، در حدود سال ۱۴۴۷ م، سلطان محمد بن بایسنقر بن شاهرخ تیموری، شبستان زمستانی (بیت‏‌الشتا) و در ضلع غربی مسجد، برای آن‌که ورود به صحن آسان‌تر شود، سردری را که به نام او به یادگار مانده است بنا نهاد. و در پایان قرن پانزدهم سلطان حسن بهادرخان، معروف به اوزون حسن که سازنده‌ای بزرگ بود، در مسجد تعمیرات و اصلاحات مهمی انجام داد و خاصه سقف ایوان جنوبی را از نو ساخت و با مقرنس‌های درشت تزیین کرد و باز هم او تزیین کاشی‌کاری نماهای اطراف صحن را ناقص یافت و به جای آن نماهای رو به صحن مسجد و ایوان جنوبی را با صفحات مختلف از کاشی‌کاری‌های معرق شایان تحسین، که هنوز نیز برجاست هرچند که بارها تعمیر و مرمت شده است، پوشانید.



تقریباً تمام سلاطین صفوی، به استثنای شاه عباس اول، در مسجد کارهایی کم‌و‌بیش مفید انجام داده‌اند و حتی در دوران سلطنت او نیز نمازخانه‌ای در گوشۀ غربی مسجد، ولی مستقل از آن (چهلستون عباسی)، ساخته شد. شاه ‌عباس کبیر به پایتخت خود نظم بخشید و میدان بزرگ شهر را تزیین کرد و در اطراف آن بناهای معروفی چون مسجد شیخ لطف‌الله، مسجد شاه، قصر عالی‌قاپو و بازار بزرگ قیصریه را بنا نهاد و بدین‌گونه چون سخت به کار اصفهان نو، یعنی اصفهان ساخته و پرداخته خویش، مشغول بود به سرنوشت اصفهان کهن چندان توجه نداشت. مسجد شاه پیش از هر بنای دیگر مورد توجه و علاقۀ شاه ‌عباس بود و شاه ‌عباس در ‌نظر ‌داشت آن را جانشین مسجد عتیق جامع کند. ساختمان مسجد شاه در سال ۱۶۱۲ آغاز شد و تا چندی پس از مرگ شاه، که در ۱۶۲۸ پیش آمد، نیز ادامه داشت. چیزی نمانده بود که برای تزیین مسجد شاه به دستور شاه عباس ازاره‌های مرمری که پایه‌های مسجد را پوشانیده ‌است برداشته و در ساختمان مسجد شاه به‌کار ‌برند. ولی با اعلام کشف معدن سنگ مهمی در حوالی یزد، که از آن سنگ‌های مرمر سفید بزرگ‌تر و زیباتری استخراج می‌توان کرد، با زحمات زیاد شاه را از این تصمیم منصرف کردند.

امروزه مسجد شاه، که با سنگ‌های مرمر یزد زینت یافته، یکی از جذاب‌ترین بناهای اصفهان است ولی مسجد عتیق اصفهان هنوز اساسی‌ترین، مهم‌ترین و جالب‌ترین بناهای تاریخی آن به‌شمار می‌رود.


[۱] مافروخی در محاسن اصفهان (م)

[۲] رجوع کنید به گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، تألیف دکتر لطف‌الله هنرفر، ۱۳۴۴. (م)

[۳] ظاهراً ناصرخسرو (م)

[۴] ظاهراً این همان کتیبه‏‌ای است که شرحش در گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، ص ۹۷، آمده است. (م)

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!