واژه اعیانیسازی را برای نخستین بار «روث گلاس» در سال ۱۹۶۴ به کار برد. اعیانیسازی به فرایند اخراج گروهی از مردم از فضا و واگذاری فضا به گروهی دیگر اطلاق میشود. آنچه که در این فرایند اهمیت دارد رقابت بر سر فضاست. «هجوم و جانشینی» (Invasion and Succession) نوعی از رقابت بر سر فضا بود که در دهه ۲۰ در مکتب شیکاگو و با رویکرد اکولوژی شهری به آن توجه شد. این رقابت با هجوم مردم با درآمد پایین به فضاهای شهری آغاز گردید. اما آنچه که در اعیانیسازی رخ داد رابطه معکوس این است؛ چرا که در دهه ۶۰ و پس از جنگ جهانی دوم، با افزایش تمایل نسل جدید به مرکزنشینی و در پی حومهگریزی، مردم با درآمد متوسط به بالا، به جای فقرا و افراد کمدرآمد در روند هجوم، وارد مراکز شهرها شدند و فضاها را از آن خود کردند. چنین شیوه مداخله در بافتهای مرکزی و درونی شهرها رویکردها و بازخوردهای متفاوتی داشته است. در بخشهایی از «منهتن» و «برلین»، کارگران خلاق و هنرمندان، کارگاههای خود را در فضاهای صنعتی و خانههای بهجامانده از ساکنان سابق، خلق کردند و پس از رونقگرفتن، این فضاها از طریق آژانسهای معاملاتی شناسایی و طی فرایند اعیانیسازی به تصرف گروههای با درآمد بالا درآمدند.
در نمونههای دیگر، اعیانیسازی داستان متفاوتی دارد و به روند نوسازی خانههای مخروبه واقع در نواحی سکونت طبقه کارگر و واگذاری آن به افراد دیگر اطلاق میشود؛ واگذاری به کسانی که با رؤیای مرکز شهرنشینی به آنجا وارد شده بودند. این تعریف از اعیانیسازی در بخشهایی از «نیویورک» قابل مشاهده است. محله «پورتا پالاتزو» در تورین ایتالیا نمونه محلهای موفق است که با حفظ جمعیت موجود و با حداقل اعیانسازی در ارتقا و احیای بافت درونی محله کوشیده است: در دهه ۶۰ و همزمان با دوران اوج شکوفایی اقتصاد ایتالیا، شهر تورین آغاز به پذیرش مهاجر کرد. این شهر بهاتفاق میلان و جنوا مثلثی صنعتی تشکیل دادند که سالها مقصد بسیاری از مهاجران جنوبی و، امروزه، مقصد مهاجران خارجی است. پورتا پالاتزو (Porta Palazzo) از جمله محلاتی است که سکونتگاه بخشی از این مهاجران است.
این محله مانند بسیاری از محلات مهاجرپذیر اروپا از یک سو ترکیبی است سرزنده از رنگها و زبانها و فرهنگهای مختلف و از سوی دیگر عرصه جدال فرهنگی میهمان و میزبان و جلوهگاه فقدان پیوندهای اجتماعی میان فرهنگهای متفاوت ساکن در محل. این محله در مجاورت بافت تاریخی شهر قرار گرفته و میدان اصلی آن به یکی از بزرگترین بازارهای روباز اروپا، با دامنه فعالیت گسترده از مایحتاج روزمره تا تجارت غیرقانونی مواد مخدر، تبدیل شده است. بافت جمعیتی آن شامل حدود ۴۰ درصد مهاجران خارجی، عمدتاً چینی و مراکشی، حدود ۶۰درصد مهاجرانی از جنوب ایتالیا و تنها ۳درصد ساکنان قدیمی محل است. این بافت جمعیتی به همراه حضور بازار موجب شده که محله همواره مناقشاتی فرهنگی و معاملاتی قانونی و غیرقانونی را تجربه کند که نتیجه طبیعی یک سیستم پیچیده از روابط و قوانین غیررسمی حاکم بر مناسبات این جامعه آسیبپذیر است. پورتا پالاتزو با وجود بافت کالبدی تاریخی و بناهای باارزش، درگذشته بهعنوان یک محله ناامن و پرسروصدا و آلوده شناخته میشد. در سال ۱۹۹۶، شهرداری تورین برنامه «دروازه: زندگی و نه عزیمت» «the Gate: living not leaving» را برای باززایی و احیای پورتا پالاتزو به اتحادیه اروپا ارائه کرد و در سال ۱۹۹۸ کمیته موسوم به «دروازه» با هدف بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی و زندگی ساکنان آغاز بهکار کرد. این کمیته یک نهاد غیرانتفاعی است با بدنهای متشکل از مؤسسات خصوصی و دولتی. کمیته «دروازه» با بهکارگیری یک استراتژی مبتنی بر احیای کالبدی، اجتماعی، زیستمحیطی، اقتصادی و با برنامههای کاربردی متفاوت در محل شروع بهکار کرد.
عمده ساکنان این محل مستأجرند و تنها تعداد کمی مالکان قدیمی در محله زندگی میکنند. مدیریت داخلی در ساختمانهای محله، به علت عدم وجود احساس مالکیت و تعلق، بسیار دشوار بود و موجب خرابی بیش از اندازه ساختمانها شده بود. در بسیاری موارد در این محله صاحبخانهها برای سود بیشتر، آپارتمان را به تعداد بیشتری از مهاجران، که بخشی از آنها غیرقانونی بودند، اجاره میدادند و مزید بر علت تخریب ساختمانها میشدند. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ کمیته «دروازه» مسابقهای با عنوان «رقابت نماهای ساختمانی» راهاندازی کرد که در آن مالکان را تشویق به بازسازی و نوسازی نماهای مشرف به خیابانهای اصلی کرد و بیش از ۵۸ نما بازسازی شدند. در سال ۲۰۰۴ و در مرحله بعد برنامه بهبود محله، پروژه دیگری متولد شد که هدف آن نوسازی فضاهای مشترک درون ساختمانها بود. مدیرانِ بیش از ۳۰ بلوک ساختمانی، در این مرحله، برای بهبود فضای داخلی کار کردند. در قسمت دیگری از طرح با عنوان «زندگی در ۳۶۰ درجه» جلساتی در حیاط خانهها با حضور ساکنان، متخصصان و مدیران ساختمانی برگزار شد که در آنها اصول امنیت ساختمانی، جلوگیری از هدرروی انرژی، و حقوق و اختیارات ساکنان و مدیران به شرکتکنندگان آموزش داده شد. همزمان با تمام بخشهای این طرح، شهرداری با استناد به یکی از قوانین ملی، که در آن مالکان را مجبور به نوسازی ساختمانهای بافت تاریخی میکند و با شناسایی آپارتمانهای فاقد شرایط مناسب حدود ۴۰۰ واحد مسکونی را مرمت کرد. در تمام بخشهای این پروژه، زبانهای عربی و چینی، به عنوان زبان دوم، برای ارتباط با شهروندان توسط کمیته بهکار گرفته شد.
ود وضعیت اقتصاد: کمیته همزمان با احیای بافت فیزیکی برنامههایی برای بهبود وضعیت اقتصادی ترتیب داد. این برنامهها شامل آموزش مهارت به جوانان تازهوارد، آشنایی مهاجران با قوانین کار در ایتالیا و جایگزینسازی فعالیتهای غیرقانونی در محله با مبادلات قانونی بود.
فرهنگ و اجتماع: در قدم اول، کمیته در پروژهای با نام «گردشگری در خانه» اقدام به تبدیل بخشی از فضای تجاری موجود به رستورانها و کافههایی با فرهنگهای مختلف، شیوههای مختلف آشپزی و عطر و بوی فرهنگهای مهاجر محله کرد. این فضاها که توسط خود ساکنان مهاجر و غیرمهاجر اداره میشوند در مدت کوتاهی پورتا پالاتزو را تبدیل به مقصد بسیاری از مردم شهر و توریستها برای گـذران اوقات فراغتـشان کرد. در گام بعد یک کتابخانه سیار که شامل ۷۰۰ جلد کتاب، به چهارده زبان مختلف بود، در محله راهاندازی شد و دیگر فعالیتهای فرهنگی و ورزشی هم، از جمله مسابقات فوتبال، برای جوانان مهاجر در میدان اصلی محله برگزار شد. در این مسابقات هر کشور با تیم خود شرکت کرد و در نهایت، فضای گفتوگو، تعامل و رقابت در میان ساکنان بهوجود آمد. کمیته دروازه همچنین کلاسهای زبان ایتالیایی رایگان برای تازهواردها برگزار کرد و در بخش دیگری فعالان محلی را برای آگاهسازی گروههای در معرض خطر جوان آموزش داد. یکی دیگر از فعالیتهای شایان ذکر پروژه این است که طی آن کاهش زبالههای بازار محلی به کمک خود ساکنان محقق شد. تمامی این پروژهها و بسیاری دیگر اقداماتی از این دست موجب شده که از نگاه ناظران، شهروندان و متخصصان وضعیت محله پورتا پالاتزو با سالهای قبل از آغاز به کار کمیته «دروازه» قابل مقایسه نباشد. این پروژه یکی از موفقترین برنامههای اصالتبخشی، با همراهکردن برنامههای اجتماعی و فیزیکی، و استفاده از متخصصان در زمینههای مختلف بود که توانست با توانمندسازی گروههای کمتوان، آنها را در بافت فیزیکی محله نگه دارد و از مهاجرت آنها به حاشیه شهر و محلات دیگر خودداری کند.
درسهای بسیاری میتوان از این طرح گرفت:
سرمایهگذاری در توانمندسازی و مشارکت شهروندان: شهروندان باید نسبت به مسئولیتهای خود در نگهداری از محله آگاه شوند و نظرات آنها در مورد تغییرات آتی شنیده شود و توانایی گفتوگو در میان گروههای مختلف با نیازها و منافع مختلف باید تقویت شود.
تقویت ترکیب اجتماعی: سیاستها در بخش مسکن و کیفیت شهری باید به سمت همزیستی مسالمتآمیز گروههای با میزان توانمندی مختلف جهت داده شود و باید از تمرکز صرف گروههای کمتوان در یک محل جلوگیری کرد.
توجه به اقتصاد و قابلیتهای اقتصادی محل: تلاشهایی باید برای یافتن منابع محلی و جستوجوی گروهها و مؤسسات جدید، که بتوانند با سرمایهگذاری در تقویت محله در آن ذینفع باشند و امکان تغییرات جدید را فراهم آورند، صورت پذیرد.
تعامل میان بخش دولتی و خصوصی: بدنه اصلی، شامل بخش خصوصی، میتواند موجب افزایش سرعت و انعطافپذیری فرایندهای احیا و نوسازی شده، در حالی که حضور دولت در همان زمان میتواند تضمین انسجام و شفافیت این فعالیتها باشد.
اجتناب از اعیانیسازی: در تمام طول پروسه احیا و بازسازی، باید با آگاهی نسبت به خطر خروج گروههای کمتوان از محله و با مطالعات عمیق جامعهشناسی برای توانمندسازی گروههای بهحاشیه راندهشده، حرکت کرد.
حضور در محله: حضور مستمر کارشناسان و دفاتر مرتبط با طرح در محله اهمیت بالایی دارد. آگاهسازی تنها به صورت حضور مستمر و میدانی متخصصان ممکن است.