گسست روند توسعه طراحی معماری ایرانی از آغاز قرن معاصر، موضوعی آشکار است که به قاطعیت میتوان گفت کمتر متخصصی در مورد آن تردید به خود راه میدهد، شاید اگر نکتهای مورد تردید باشد، مربوط به ارزیابی آن چیزی شود که جایگزین معماری ایرانی شد. بیگمان میتوان اظهار داشت که هیچ متخصص معماری باور ندارد که معماری ایرانی در دوره معاصر میتوانست مانند گذشته ادامه یابد، زیرا آشکار است که دگرگونیهای پدید آمده در عرصههای داخلی و بین المللی از اوایل قرن معاصر به گونهای بود که تداوم معماری ایرانی به صورت گذشته و بدون تحول در زمینههای کارکردی، کالبدی و سازهای ممکن نبود؛ اما مسئله مهم چگونگی و خصوصیات سبکهای معماری جایگزین معماری ایرانی است.
شاید در ابتدا لازم باشد که به یک سوال مهم پرداخته شود و آن این است که آیا در دوران معاصر میتوان به معماری ایرانی یا معماری هندی یا معماری فرانسوی اشاره کرد؟ یا معماری جنبهای جهانی به خود گرفته و دیگر نمیتوان به معماری ملی یا بومی یک کشور اشارهای داشت؟ شاید بتوان هنر معماری را از این لحاظ با برخی دیگر هنرها مثلا موسیقی مقایسه کرد و همان گونه که وجود موسیقی ایرانی را در عصر حاضر نمیتوان انکار کرد و وجود آن مغایرتی با توسعه و کاربرد موسیقی پاپ و موسیقی بین المللی یا سایر انواع آن ندارد. در زمینه معماری نیز میتوان گفت طراحی و ساخت فضاهایی با طرحهای مدرن و جهانی یا سایر ایدهها و کانسپتهای معماری ندارد، که ضروری نیز به نظر میرسد زیرا طراحی فضاهای فرهنگی و دینی نباید با طراحی فضاهای سکونتگاهی و کارکردی یکسان و همانند باشد.
برای بررسی این موضوع، نخست لازم است به این نکته توجه کرد که آیا همه انواع فضاهای معماری از لحاظ میزان تاثیرپذیری از تکنولوژی ، زمان و محیط یکسان هستند یا چگونگی و میزان تاثیرپذیری آنها از عوامل مزبور متفاوت است؟ اگر به انواع فعالیتهای مهم اجتماعی توجه شود ملاحظه میشود که بسیاری از فعالیتهای انسانی از پدیدههای تکنولوژیک و محیطی تاثیر میپذیرند، اما برخی از فعالیتها به ویژه فعالیتهای آئینی بیشتر از احکام و قواعدی تاثیر میپذیرند که نسبت به سایر فعالیتهای انسانی پایدارتر هستند و عوامل محیطی و تکنولوژیک کمتر بر آنها اثر میگذارند. فضاهای معماری متعلق به این فعالیتها نیز بیشتر از الگوهای پایدار فرهنگی تاثیر میپذیرفتند و اثر پدیدههای تکنولوژیک و محیطی بر روی آنها نسبت به فضاهای سکونتگاهی کمتر بوده است. بنابراین همه انواع فضاهای معماری به صورت یکسان از پدیدههای موثر بر شکلگیری فضاها تاثیر نمیپذیرند و به این ترتیب میتوان انتظار داشت فضاهای فرهنگی و آیینی، بخشی از ویژگیهای بومی، سرزمینی و فرهنگی را در خود منعکس کنند. بنابراین میتوان این نظریه را مورد توجه قرار داد که در دوره معاصر حداقل در طراحی برخی از انواع فضاهای معماری، به ویژه فضاهای آیینی و فرهنگی میتوان از برخی ویژگیهای معماری بومی و سنتی هر سرزمین بهره برد و اگر نشان ارزشمندی از چنین تداومی در معماری معاصر در یک سرزمین یافت نشود، میتوان به گسست و شکست معماری بومی و ملی آن سرزمین در دوره معاصر اشاره کرد.
به برخی از عوامل موثر در گسست و شکست معماری ایرانی به اختصار میتوان چنین اشاره کرد:
۱. زمینههای تاریخی گسست فرهنگی و هنری
مبادلات فرهنگی در زمینه معماری و شهرسازی بین ایران و سایر سرزمینهای دور و نزدیک از ایام باستان جریان داشته است و همواره ایران این رابطه دوسویه را با دیگر سرزمینها و فرهنگها حفظ کرده است. اما در دوره صفویه و در پی توسعه صنعتی و اجتماعی کشورهای اروپایی و افزایش قدرت اقتصادی و نظامی آن کشورها و برنامه گسترده آن کشورها برای سلطهجویی بر کشورهای شرقی و مهار توسعه اقتصادی و سیاسی امپراتوری عثمانی، رابطهای یک سویه با ایران پدید آوردند و به صورتی محدود نیروهای نظامی ایران را تجهیز کردند و به سبب آمدوشد هیئتهای سیاسی و نظامی آنان و آشنایی ایرانیان با برخی از تجلیات هنری و فرهنگی تمدن غربی، اقتباس و الگوبرداری از بعضی مظاهر آن توسط ایرانیان آغاز شد. این اقتباس ابتدا از هنرهای انتزاعی شروع شد. نقاشی یا نگارگری ایرانی یکی از نخستین هنرهایی بود که از ویژگیهای نقاشی اروپایی تاثیر پذیرفت. کاربرد پرسپکتیو، سایه و روشن، طراحی چهره افراد از مواردی است که شیوه نگارگری ایرانی را دگرگون کرد. موضوع و محتوای نقاشی ایرانی نیز تحول پذیرفت و مجالس میهمانی، بزم و مانند آن نیز از موضوعهای مورد توجه دربار بود که در نقاشی منعکس میشد. نقوش کاشیکاری و گچبری نیز به تدریج از این تحول دور ماند.
مبادلات هنری در دوره صفویه تاثیر بسیار بارز و چشمگیری بر معماری نگذاشت اما از دوره قاجار نه تنها معماری بلکه شهرسازی ایران نیز از اروپا متاثر شد و بناهای متعددی به طور کامل با اقتباس از بناهای اروپایی ساخته شدند. این جریان نخست از سوی اعیان و رجال و مقامات حکومتی آغاز گردید و برخی از کاخهای حکومتی و سکونتگاهی مانند کاخ شمسالعماره و عمارت خوابگاه و عمارت باغ فردوس متاثر از معماری اروپایی ساخته شدند. در تزئینات ساختمانهای مسکونی متعلق به توده مردم نیز اقتباسهایی صورت گرفت.[۱] در تزئین سردر ورودی خانهها و نیز بسیاری از سر ستونها و تزئینات گچ بری و نمای بیرونی برخی از ساختمانها به ویژه کوشکها از نمونههای اروپایی اقتباسهایی صورت گرفت. در زمینه طراحی شهری نیز این کپی برداریها انجام شد. برای نمونه میتوان به طرح تقریبا هشت ضلعی محدوده و خندق تهران پس از توسعه آن در دوره ناصرالدینشاه اشاره کرد.
۲. خصوصیات جامعه حرفهای معماران
آموزش معماری در ایران از دوره باستان تا اوایل قرن حاضر متکی بر نوعی رابطه استاد-شاگردی و به طور عمده بر اساس فعالیتهای کارگاهی و تجربی استوار بوده و مباحث نظری در طول زمان و به تدریج فراگرفته میشد و هر فرد متناسب با توانایی و شایستگی که از خود نشان میداد میتوانست در سلسله مراتب نظام صنفی، جایگاه مناسبی برای خود کسب کند.
در هر صنف، در گذشته فتوتنامهای وجود داشت که در آن به بعضی ویژگیها، تجربیات و فنون آن حرفه اشاره میشد و سلسله مراتب حرفهای در آن مورد اشاره قرار میگرفت و به طور معمول به بعضی نکات اخلاقی و اجتماعی که لازم بود اعضای آن صنف آن را رعایت کنند نیز توجه میشد. معماران و بنایان نیز فتوتنامههایی مخصوص خود داشتهاند که یکی از آنها موجود است. بر اساس فتوتنامه مزبور، بنایان با توجه به قابلیتهایشان دارای سه مرتبه بودند. نخست، مزدور که پایینترین مرتبه بود و افراد مبتدی را چنین مینامیدند. دوم، صاحب که مرتبه افراد نسبتا کارآزموده بود و در بالاترین مرتبه استاد بنا جای داشت که در کار خویش مهارت داشت. در سند به دست آمده چنین آورده شده است: بدان که بنایان را مراتبی است که ایشان را بدان مراتب شناسند. پایین ترین مرتبه مزدور باید که کار گل از او برآید و ناوه بر سر گیرد و در این صریق هنوز مبتدی است. دو دیگر صاحب است که حد واسط میان استاد و مزدور است و او اندک مایه از بنایی حاصل کرده ولی هنوز به مرتبه استادی نرسیده، سه دیگر استاد بناست که داند هر وسیله را چگونه به کار برد و خشت را چگونه بر سر خشت نهد و چگونه از عهده قوس و ستون و غیر آن برآید.[۲]
وجود این سلسله مراتب تا پیش از از دوره قاجار به گونهای بود که کمابیش همه افراد یک صنف در جایگاه خود قرار داشتند و کمتر کسی امکان مییافت جایی را که شایستگی آن را نداشت اشغال کند یا عنوانی را بدون کسب لیاقت آن، برای خود برگزیند. اما از دوره قاجار به بعد نظام سلسله مراتبی بسیاری از اصناف بر هم ریخت و در بسیاری از موارد افراد این امکان را یافتند که القاب و عناوینی غیر از آنچه لیاقت داشتند به خود نسبت دهند. زیرا پایتخت صفوی، رجال و اعیان وابسته به دربار صفوی و بسیاری از علمای آن دوره حکومت قاجار را مشروع و شایسته نمیدانستند و غالبا به ویژه در آغاز حکومت قاجار با آنان همکاری چندانی نداشتند و آقامحمدخان و سایر رجال قاجار نیز با آگاهی از این موضوع رغبتی برای جلب همکاری این گروه از علما و بزرگان شهری نداشتند. انتخاب تهران به عنوان پایتخت نیز به دلایل سیاسی و فرهنگی به ویژه به سبب دوری از اصفهان و نزدیکی آن به محل اسکان ایل قاجار بود.
توسعه سریع شهر تهران و افزایش جمعیت آن و حضور گروه کثیری از مهاجران شهری و روستایی و نیاز شدید به واحدهای مسکونی و سایر فضاهای معماری و شهری موجب شد، بسیاری از بنایان به تهران روی آورند و ساخت واحدهای کوچک و ساده مسکونی را به تنهایی انجام دهند و به تدریج خود را معمار و استاد بنامند و چون نظام و ساختار صنفی مناسبی در آن دوره در تهران وجود نداشت، به تدریج برخی از بنایان، استادکار و معمار نامیده شدند. یکی از دلایل ضعف طراحی در بعضی از بناهای دوره قاجار در همین نکته نهفته است. طبیعی است در زمان و فضایی که معماران و بنایان از دانش، مهارت و آگاهی برخوردار نبودند، امکان یافتن راهحلهای مناسب برای روزآمد کردن معماری ایرانی و متحول گردانیدن آن وجود نداشت و شرایط برای گسست و شکست معماری ایرانی فراهم شد. نکته مهم دیگری نیز در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد و آن این است که ادبیات معماری ایرانی و متون نوشتاری یا ترسیمی مربوط به آن در ایران نسبت به برخی از سرزمینها مانند یونان و روم، بسیار محدود بود و معماران ایرانی غالبا بر اساس تعلیمات شفاهی و تجربی، مهارت کسب میکردند و این نکته به علاوه فقدان حمایت دایمی، استوار و ارزشمند حکومتهای ایرانی و اعیان و گروههای ذینفوذ از معماران، مانع از شکلگرفتن این صنف از هنرمندان به شکلی قدرتمند شد که در برابر تحولات جهانی بتواند راهحلهای مناسبی برای دگرگونی در اندیشههای معمارانه و طرحهای معماری و شهری ایجاد کند.
۳. زمینههای اجتماعی و فرهنگی
آمدوشد هیئتهای نمایندگی و سفرای حکومتهای اروپایی و اقامت کوتاه مدت یا بلندمدت بعضی از آنان و به ویژه تشکیل سفارت خانهها و استقرار خانوادههای هیئتهای نمایندگی، موجب آشنایی گروههایی از مردم به خصوص اعیان و رجال با الگوهای رفتاری، آثار هنری و برخی از معیارهای اجتماعی و هنری اروپاییان شد و در پی آن به تدریج تقلید از برخی رفتارها، آداب، آثار و عناصر هنری آنان آغاز گردید. نگرش ایرانیان به اروپاییان به خصوص در دوره قاجار غالبا تحسینآمیز بود. زیرا آنان در بعضی از زمینهها از ایرانیان پیشرفتهتر بودند. ورود کالاها، اجناس و طرحها و عکسهایی از انواع بناها و نیز موج تقلید از آثار هنری هم زمان با الگوبرداری از روابط اجتماعی و نهادهای اداری و حکومتی موجب شیفتگی بعضی از افراد و گروههای مزبور به آثار هنری و معماری اروپا شد. فرهنگیسازی و تقلید از فرنگ در زمینههای هنری رایج شد. اعتمادالسلطنه در این زمینه در کتاب خود چنین نوشته است: معماری ابنیه عالیه مملکت ایران در این زمان با هندسه و هیئت و وضع و هیکل ابنیه فرنگستان درآمیخته و از این جهت اشکال و اسالیب و اوضاع و تراکیب عمارات و خانها و وثاقات و کوشکهای مستحدث را بر هیئت ابنیه و عماراتی که متمخص درنقشه و طرح سابق ایران است به حکم وجدان هزار رجحان است.[۳]
چنان که ملاحظه میشود استقبال از معماری فرنگی در دوره قاجار به جایی رسیده بود که آن را بر معماری ایرانی ترجیح میدادند. عدهای از کارفرمایان و مالکان به ویژه اعیان و رجال خواهان داشتن ساختمانهایی شبیه به نمونههای فرنگی بودند. میرزا مهدیخان ممتحنالدوله شقاقی که یکی از نخستین معماران ایرانی تحصیل کرده در فرنگ بود در این باره چنین اظهار داشته است: در سال 1294 هجری قمری (۱۲۵۴ شمسی) نظر به سابقه دوستی که مرحوم پدرم با مرحوم میرزامحمدخان مجدالملک داشت به مرحوم حاجی میرزا علیخان امینالدوله که در آن زمان ملقب به امین الملک و رئیس دارالشورای دولتی بود معرفی شدم و بعدا هم شخصا گاه گاهی با او مراوده مینمودم و همچنین با مرحوم محمودخان ناصرالملک که حامی اهل صنعت و علم و کمال بود رابطه داشتم. مرحوم امینالدوله عمارتی عالی در نزدیک محله پامنار تعمیر مینمود و عمارت تقریبا رو به اتمام بود. برای ساختن پلههای آن عمارت که به اطاقهای فوقانی بایستی مربوط شود، معطل ماندند و چندین نقشه از مهندسین و معماران اروپایی و فرنگی طرح گشته بود که هیچ یک مقبول مرحوم محمودخان ناصرالملک که امین الدوله به دستور او مامور ساختن و تعمیر عمارت بود نگذشته بود. به راهنمایی مرحوم حسنعلیخان امیرنظام گروسی از بنده دعوت نمود که طرحی شبیه به راه پلههای عمارت سلطنتی بوکینگهام پاله لندن کشیده و به آنها ارائه دهم. من هم چون آن کاخ سلطنتی معظم لندن را دیده بودم نقشه را کشیده دادم. بسیار بسیار مورد قبول و پسند افتاد و مبلغی از بابت حقالزحمه به من داد.[۴]
تشکیل پلیس و نظمیه و شکلگیری برخی از نهادها و قوانین مدنی و نیز ایجاد امنیت برای شهروندان و تکوین برخی از نهادهای نوین قضایی موجب دگرگونی ساختار و بافت اجتماعی محلههای مسکونی شد و به تدریج نظام محلهای تغییر یافت و در پی آن انسجام اجتماعی و سپس کالبدی محلههای مسکونی در طی زمان تحول پذیرفت. کم کم ارزش زمینهای واقع در انتهای کوچههای طویل و پر پیچوخم کاهش یافت و ارزش زمینهای واقع در کنار فضاهای ارتباطی و راههای اصلی افزایش یافت. این دگرگونیها بر شکل بافت شهری و نیز فضاهای معماری اثری شگرف بر جای گذاشت.
۴. توسعه تکنولوژی و دگرگونی ساختار و بافت فضاهای شهری و معماری
در سادهترین شکل ممکن میتوان تاثیر تکنولوژی را بر فضاهای معماری و شهری در سه زمینه: الف-تکنولوژی حملونقل ب-تکنولوژی ساختمان و ج-تکنولوژِی مربوط به وسایل، ابزارها و تجهیزات زندگی مورد توجه قرار داد. استفاده از اتومبیل موجب پیدایش دگرگونی عظیمی در بافت شهری شد. بافت بیشتر شهرهای تاریخی ایران به صورت طراحینشده، ارگانیک و خودرو بود و به ندرت یک شهر را با شبکه ارتباطی مستقیم طراحی و احداث میکردند. این روش توسعه شهری به دو دلیل مورد استفاده قرار میگرفت: نخست آن که بیشتر شهرهای ایرانی در پی توسعه یک روستای بزرگ شکل میگرفتند و دوم آنکه بافت ارگانیک از لحاظ امنیتی در برابر حمله نیروهای مهاجم از سودمندی بیشتری برخوردار بود و به ویژه شبکه معابر بنبست، کوچههای فرعی و کوچههای درون محلهای موجب میشد که در برابر تهاجمات ناگهانی مردم امنیت بیشتری داشته باشند یا در موارد خاص بهتر بتوانند از خود دفاع کنند. اما از یک سو ایجاد امنیت بیشتر توسط نیروهای انتظامی و نظامی برای شهروندان و از میان رفتن خطر حمله مهاجمان به شهر از سوی دیگر لزوم استفاده از اتومیبل موجب شد که توسعه بافت شهرها در دوره معاصر بر اساس نوعی شبکه شطرنجی شکل و خیابانهای مستقیم شکل گیرد. این موضوع ساختار فضاهای معماری را به طور کامل دگرگون کرد و موجب شد که حیاط مرکزی به عنوان یک ویژگی مهم در واحدهای معماری به تدریج به یک حیاط میانی (حیاطی که دو بخش ساختمانی در دو طرف آن طراحی و ساخته میشد) و سپس به یک حیاط جانبی (حیاطی که ساختمان در یک طرف آن طراحی و ساخته میشد) تبدیل شود.
کاربرد مصالح جدید مانند سیمان، بتون و آهن، شکل و ساختار ساختمانها را دگرگون کرد و به تدریج دست طراحان در طراحی نمای ساختمان و به ویژه شکل و اندازه پنجرهها به مقدار قابل ملاحظهای نسبت به گذشته باز شد و آنان توانستند ترکیببندیهای جدیدی خلق نمایند. پلان و ترکیب حجمی فضاهای معماری نیز به کمک مصالح جدید دگرگون شد. تاثیر تکنولوژی مربوط به وسایل، ابزارها و تجهیزات زندگی بر طراحی معماری آشکار است. برای نمونه میتوان به آب لولهکشی اشاره کرد که به تدریج نقش و کارکرد حوض را دگرگون کرد و امکان استفاده از آب را در داخل فضای ساخته شده میسر کرد. به همین ترتیب استفاده از برق، نفت و گاز در ساختمانها موجب تحول موقعیت ساختار و شکل فضاهای خدماتی و ارتباط آن با سایر فضاها شد.
[۱] رجوع کنید به: حسین سلطان زاده، نماهایی از ساختمان های تهران (تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی ، ۱۳۷۳) فصل سوم، ص ۱۶-۲۴.
[۲] علی اکبرخان محمدی، «اندر فتوتنامه بنایان» تهران: صفه. سال دوم، ۱۳۷۰، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی، ص ۱۴.
[۳] محمدحسنخان اعتماد السلطنه، الماثر و الآثار. به کوشش ایرج افشار، (تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۳)، ص ۱۵۲.
[۴] مهدیخان ممتحنالدوله شقاقی، خاطرات ممتحنالدوله، به کوشش حسینعلی خانشقاقی، چاپ دوم، (تهران: نشر فرهنگ و انتشارات فردوسی، ۱۳۶۲) ص ۲۸۲ و ۲۸۳.