مقاله حاضر ترجمه یادداشتی به همین نام از مجموعه یادداشتهای «پروژه حلب» (Aleppo Project) است. مرکز شاتوک (Shattuk Center) وابسته به مدرسه سیاست عمومی دانشگاه اروپای مرکزی (CEU) «پروژه حلب» را با هدف تسهیل و تسریع روند بازسازی شهرهای سوریه، شنیده شدن صدای پناهندگان و درسآموزی از بازسازی شهرهای جنگزده دیگر فعالیت خود را آغاز کرده است. متن اصلی مقاله از این لینک در دسترس شما است.
مقدمه
در طول چند دهه اخیر، سوریه به یکی از مهمترین حوزههای باستانشناختی جهان بدل شده است؛ در ابتدای قرن بیستویکم بیش از ۱۰۰ مأموریت باستانشناسی در این کشور انجام شد. شرایط باثبات سوریه یکی از دلایل جذب تعدادی از دانشگاهها و نهادهای باستانشناسی شناخته شده بود. همچنین احداث سدهای حسکه، تشرین و طبقه توسط دولت روی رودهای فرات و خابور، شرایط را برای کار باستانشناسی در سوریه تسهیل کرد. یافتههای متعددی که در بسیاری از این حفاریها صورت گرفت، سوریه را به یکی از کاوششدهترین کشورهای جهان از حیث مطالعات باستانشناختی بدل ساخت. مقامات سوری در ۱۹۹۷ اعلام کردند که سوریه مقام اول را در منطقه در کشفیات و حفاریهای باستانشناسی داراست؛ هم از بابت تعداد مأموریتهای باستانشناسی انجام شده درون کشور و هم از بابت نسبت کشفیات حاصل از دانش تاریخی. (Bounni 1997: 109, Gillot, 2010: 5 )
میراث کشور سوریه نیز همانند مردم سوریه، متحمل آسیبهای قابلتوجهی در جریان مناقشات آغازشده در سال ۲۰۱۱ شد. متأسفانه منازعات در بسیاری از محوطههای باستانی سوریه از جمله مناطق ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو مانند حلب، پالمیرا و بصری، شدید بود (Abdulkarim, 2013). این امر به تخریب و ازدسترفتن بخشی از میراث سوریه منجر شد که نه تنها برای تاریخ منطقه بلکه برای تاریخ بشریت اهمیت داشت. گرچه دلیل اصلی تخریب میراث فرهنگی سوریه منازعات چندین ساله است؛ اما برخی عوامل پیش از جنگ نیز در این زمینه نقش دارند؛ برای مثال، یک عامل اساسی در این میان ناتوانی نهادهای حفاظت میراث، هم ملی و هم بینالمللی، در افزایش دانش جامعه سوریه پیرامون اهمیت میراث آنها بوده است. بالابردن آگاهی در جوانان یک نکته کلیدی است، زیرا آنها هستند که توانایی حفاظت از میراث خود را در اکنون و آینده دارند. (Kanjou, 2014)
اینک پس از سال ها جنگ، بخش بزرگی از میراث سوریه تحت تهدید است. محوطههایی وجود دارند که به شدت آسیب دیدهاند و قابلاحیا نیستند و برای همیشه از دست رفتهاند. حفاریهای غیرمجاز در محوطههای باستانشناسی رایج است و اشیای ارزشمند متعددی سرقت شدهاند و بنابراین خاستگاه و بستر خود را از دست دادهاند. چنین سوءاستفادههایی در حال انجام است و شدت تخریبها در حال افزایش. همچنین مناقشات باعث توقف تقریباً همه پروژههای باستانشناسی در سوریه شد. شرایط موجود به مهاجرت باستانشناسان سوری منجر شد. باستانشناسان بینالمللی نیز قادر به انجام کاوشها در محوطههای باستانشناسی نیستند و امکان مطالعه نمونههای استخراج شده از این محوطهها را نیز از دست دادهاند. آنها حوزههای پژوهشی خود را از سوریه به سایر مناطق قابلدسترسی مانند کشورهای قفقاز، ترکیه، اردن، کردستان عراق و کشورهای خلیج [فارس] تغییر دادهاند. گرچه این کشورهای پیرامونی ممکن است سرمایههای فرهنگی گستردهای را که در سوریه و بینالنهرین یافت میشود، فراهم نکنند.
همانگونه که اشاره شد، جامعه سوریه از منابع و دانش لازم برای حفظ داراییهای باستانشناختی خود محروم است. این امر به دلایل گوناگونی رخ داده است؛ از جمله: کمبود همکاری نهادهای محلی و بینالمللی. پیش از منازعات، گرایشی به دخالت دادن جامعه محلی در مدیریت و توسعه محوطههای باستانشناسی به واسطه پروژههای توسعه محلی به وجود آمده بود؛ اما جنگ باعث بههمریختن تمامی این پروژهها شد و جامعه نیز درباره میراثش غافلتر و بیاطلاعتر شد. به علاوه، بینظمی، فقر و ناامنی هم موجبات رشد و رونق قاچاق اشیای عتیقه را به خارج از کشور فراهم کرده است.
وضع کنونی
مناقشات سوریه وضعیت محوطههای باستانشناسی و موزههای سوریه را به ویژه در سه سال نخستین جنگ، یعنی هنگامی که هیچ حمایت اقتصادی و امنیتی از نهادهای فرهنگی در کار نبود، دستخوش تغییر کرده است. از آن بدتر، محوطهها و موزهها اغلب بخشی از عرصههای نبرد مسلحانه به شمار میرفتند؛ اعم از شهرهای پالمیرا، رقه، حمص، حلب و دیرالزور (Abdulkarim, 2015). محوطههای میراثی نیز همانند باقی مناطق سوریه، هم از جنبه اقتصادی و هم اجتماعی متحمل آسیب شدند. در سراسر کشور حفاریهای غیرمجاز جریان داشت، محوطههای باستانشناسی به عنوان پایگاههای نظامی استفاده و با ساختمانهای جدید پوشانده میشد. در نهایت، دستسازهها نیز مستقیم و غیر مستقیم، سرقت میشد. (Casana, 2015: 143)
شهر قدیم حلب به سبب این که چهار سال عرصه درگیری بود متحمل تخریب شد؛ نیروهای مقاومت در جولای ۲۰۱۲ وارد حلب شده و در دسامبر ۲۰۱۶ از آن خارج شدند. برخوردها بلافاصله درون شهر قدیم آغاز شد و تخریب تدریجی در پی آن رخ داد. نخست سوقالضرب، بخشی از بازار قدیم طعمه حریق شد، سپس بخشهای متعددی از بناها و بازارهای سنتی نابود شد. با شدتگرفتن منازعات و استفاده از سلاحهای سنگین، به ویژه در حین بمباران هوایی و بمبگذاری ساختمانها از طریق تونلگذاری، بر شدت تخریبها افزوده شد. این دو عامل نقش بسزایی در ازدسترفتن تعدادی از بناهای تاریخی و بخشهای مهمی از بازارها داشتند. (شکل ۱)
تمام بخشهای شهر قدیم بدون استثنا دچار آسیب شدند، بهویژه مهمترین محوطهها مانند مسجد اعظم اموی و نواحی پیرامونی آن که قدیمیترین بخشهای شهر قدیم بودند. در فوریه ۲۰۱۳ یکی از مهمترین بخشها یعنی مناره مسجد اموی آسیب دید، بخشی که بیانگر هویت نمادین شهر قدیم است. علاوه بر این، راهروهای شرقی و شمالی مسجد در آتش سوخت و باقی بخشها فرو ریخت. همچنین کتابخانه وقف، متعلق به مسجد، تخریب شد. خوشبختانه کرسی خطابه مسجد اموی و تعدادی از نسخ خطی نجات یافتند و همراه اشیای قدیمی دیگری که در موزه مسجد موجود بودند به مکان دیگری که هنوز نامعلوم است، انتقال داده شدند (Al-Skaf and Ahmed, 2016). وضعیت میراث سوریه بعد از پیدایش گروههای افراطی مانند داعش حتی بیشتر در معرض خطر قرار گرفت، گروههایی که محوطههای میراث را بمباران کرده و در آنها حفاری غیرمجاز انجام دادند؛ همانگونه که در تل اجاج[۱] روی داد یا اشیای باستانی را تخریب کردند؛ آنگونه که در پالمیرا رخ داد. (Danti, 2015: 134)
دلایل تخریب میراث فرهنگی سوریه
بناهای یادمانی در سوریه پیش از جنگ نیز به خوبی حفاظت نمیشدند. بنابراین نادرست است که پنداشته شود آسیب میراث فرهنگی فقط نتیجه بحران کنونی است یا با مناقشات فعلی سوریه آغاز شده است. واقعیت این است که آسیب به محوطههای میراث فرهنگی یک فرایند جاری بوده است؛ یادمانها و محوطههای باستانشناسی برخی اوقات از آسیبهایی مشابه شرایط کنونی رنج بردهاند. برای مثال، در سال ۲۰۰۹، همزمان با کاوشهای باستانشناختی، حفاریهای غیرمجازی نیز در محوطههای مهمی همچون ماری و کوروش[۲] در جریان بود؛ و این در حالی بود که بناهای تاریخی به دلایل متعددی اعم از تلاش نهادی قدرت برای اِعمال تأثیرات اجتماعی و سیاسی تخریب میشد. مصداق این امر مسجد صادق در حلب بود. (اداره کل آثار باستانی و موزهها، ۲۰۱۳)
یک مطالعه جدید نشاندهنده آسیبهای ۵۰ سال اخیر تا پیش از شروع جنگ است؛ یعنی از ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۰. تحلیل تصاویر ماهوارهای، بیش از ۱۲ گونه آسیب را نشان داد که به مرور افزایش پیدا کردند: شامل صدمات با بولدوزر، فعالیتهای نظامی، غارت، ساخت جادهها و گورستانهای جدید. (Cunliffe, 2014: 232)
با وجود این، دلایل دیگری نیز، فارغ از جنگ، وجود دارد که چهبسا نقش مهمتری در این آسیبها دارند. دلیل اصلی اساساً بیاطلاعی گسترده نسبت به اهمیت میراث ملی و جهانی و غفلت کامل از قدر و قیمت آن هم برای جامعه محلی و هم برای جهان است (Loosley, 2005: 590). این نیز خود از ناتوانی مقامات مسئول ملی و بینالمللی در ارتباطگرفتن با جوامع محلی نشأت میگیرد. با وجود ایده رشد آگاهی و مرتبطدانستن آن با دولت یا مؤسسات عمومی، چنین رویکردی در نبود مشارکت مردم به نتایج نامطلوب منجر میشود (شکل ۲). اگر بهموجب سیاستهای میراثیِ دولت (به قانون آثار باستانی سوریه، فصل ۱ نگاه کنید)، اکثریت افراد یک جامعه این میراث را متعلق به دولت بدانند، آنگاه وقتی دولت کنترل خود را بر محوطههای میراثی از دست داد، مردم نیز با روشهایی که بدان اشاره شد، به این محوطهها حمله میکنند. در سوریه همین اتفاق افتاد؛ جایی که راهبرد دولت سوریه این حس را ایجاد کرد که همه چیز ــ چیزهایی از جمله موزهها، محوطههای باستانی و محتویات آن ــ متعلق به آن است و نه به جامعه (Gillot, 2010: 7).
نقش جامعه محلی در بازسازی میراث فرهنگی سوریه
بعد از این که اعتراضات مسالمتآمیز به مناقشات مسلحانه بدل شد، واضح بود که هیچ ملاحظهای پیرامون حفاظت از میراث وجود ندارد (Kanjou, 2018). در آن زمان ضرورتی احساس شد تا جامعه واکنشی فوری نشان بدهد؛ اما بهسبب بیاطلاعی از اهمیت میراث، شناخت پایین جامعه و وقوع جنگ مسلحانه، نقش جامعه محلی محدود بود (Watfa and Bashar, 2015: 6). با بالاگرفتن شدت جنگ در آن محوطهها، جوامع محلی این نواحی را ترک کردند و گروههای مسلح آنها را به تصرف درآوردند. در این گروهها هیچ علاقه و آگاهیای نسبت به اهمیت این محوطههای باستانشناسی وجود نداشت. در آغاز مناقشات، جوامع محلی تلاش کردند از موزهها حفاظت کنند؛ اما این تلاشها با شدتگرفتن جنگ متوقف شد؛ هرچند که بعدها چنانچه شرایط امنی فراهم میشد، این تلاشها دوباره از سر گرفته میشد (شکل ۳). نمونهاش اقداماتی محدود در مناطق تحت محاصره است، به ویژه ادلب، حلب و درعا که در آنها جامعه محلی در قالب گروههای مردمنهادی همچون «مرکز آثار باستانی ادلب» و «انجمن حفاظت از میراث و باستانشناسی سوریه» (در حلب) تلاش کرد تا از موزه مارا محافظت کند و نیز هنگامی که جامعه محلی حلب برای حفاظت از مسجد اموی درون شهر قدیم، تجمع کردند (Fakhro, 2018: 45).
این اقدامات به طور عمده زیر نظر یک باستانشناس سوری و با همکاری سایر باستانشناسان سوری و کارکنان سابق اداره کل آثار باستانی و موزهها، که هماینک در خارج از سوریه ساکن هستند و نیز یکی از باستانشناسان بینالمللی فعال در سوریه تا پیش از جنگ، عملی شد (Kanjou, 2018). همچنین لازم به ذکر است که این اقدامات از طریق شبکههای اجتماعی، کار میدانی یا ارتباط با جامعه محلی و مؤسسات بینالمللی شکل میگرفت؛ همانگونه که در فعالیتهای مرکز میراث سوریه و مرکز آثار باستانی ادلب قابل مشاهده است (Al Quntar et al, 2015: 155).
با افشای روزافزون لطمات جدی وارده به آثار باستانی سوریه، توجه مدنیای که از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی ابراز میشد، طرفین درگیر و جامعه بینالمللی را واداشت تا برای حفظ میراث سوریه کاری از پیش ببرند (Kanjou, 2016b).
در حال حاضر رغبت بینالمللی زیادی به آثار باستانی سوریه وجود دارد که گواه آن انبوه سایتهای اینترنتی و مؤسساتی است که برای حفاظت از آثار باستانی سوریه اختصاص یافتهاند و همینطور آنچه از سخنرانیها، کنفرانسها و پروژههای مراکز پژوهشی بینالمللی و دانشگاهها در اروپا، آمریکا، استرالیا و ژاپن برمیآید. به علاوه، پروژههای متعددی در این زمینه تعریف شده است، همچون پروژه حراست اضطراری از میراث سوریه که پروژهای است متعلق به یونسکو و تحت حمایت مالی اتحادیه اروپا، برنامههای میراثیِ مردمنهاد انجمن پژوهشهای برونمرزی آمریکا (ASOR) و آرشیو میراث سوریه در آلمان و در نهایت انجمنهایی نظیر انجمن حفاظت از آثار باستانی سوریه و میراث در خدمت صلح (Leckie et al., 2017). بااینحال، همه این پروژهها با این معضل مواجهاند که در خارج از سوریه و بدون همکاری با متخصصان مشغول در محوطه عمل میکنند و تنها منبعشان تصاویر ماهوارهایِ باکیفیت و شبکههای اجتماعی است. علاوه بر این، هدف اصلی این پروژهها فقط مستندسازی آسیبهای وارده به محوطههای میراث فرهنگی است (Danti et al., 2015).
تنها راهحل اثربخش برای آینده طبق آموختههای ولو صعبالوصول حاصل از این جنگ، بالابردن آگاهی جوامع محلی از اهمیت میراث و حفاظت آن است، زیرا در نهایت این جامعه محلی است که وقتی نهادهای حاکمیتی کنترل اوضاع را از دست میدهند باید در امر حفاظت مشارکت کنند. (Kanjou and Tsuneki, 2016) در حال حاضر و در آینده، افزایش آگاهی پیرامون اهمیت میراث فرهنگی، واجد ارزش بنیادی است. این آموزش جزو ضروریات است و میتواند از طریق مدارس و موزهها صورت پذیرد (Kanjou, 2018). در شرایطی که موزهها میتوانند برای نسلهای مسنتر آگاهیبخش باشند، مدارس باید اهمیت میراث فرهنگی را به نسلهای جوانتر آموزش بدهند. (شکل۴) این روشها میتوانند از طریق همافزایی به هدفی واحد برسند که همان شکلدادن جامعهای است متشکل از نسلهای بزرگتر و کوچکتر که قدرشناس میراث خود است. (Alkateb, 2013)
ملاحظات نهایی
جامعه سوریه چندینوچند روش برای کمک به مرمت میراث فرهنگی خود در پیشرو دارد: نخست برای تسهیل ارتباطات، ایجاد مشارکت بین جوامع محلی و مراجع محلی و بینالمللی ضرورت دارد. این امر با فراهمکردن انگیزهها و مشوقها، به جامعه محلی امکان ابراز و مشارکت مؤثر را خواهد داد. به همین منوال، عوامل متعددی وجود دارد که میتواند جوامع محلی را به مشارکت فعالانه در جریان فرایند مرمت ترغیب کند. انگیزههای مشارکت میتواند انگیزههایی فرهنگی، فنی یا اقتصادی باشد. برای نمونه، انگیزه فرهنگی میتواند از طریق تبیین اهمیت میراث فرهنگی نمود پیدا کند؛ حالآنکه انگیزه اقتصادی را میتوان با حمایت مالی جامعه محلی برای بازسازی خانهها و مغازههایشان فراهم ساخت. در همین اثنا، مقامات نیز باید نقطهنظرات جامعه محلی را پیرامون حفاظت از میراث، خواه مثبت و خواه منفی، مدنظر قرار بدهند.
یکی از بزرگترین چالشهایی که این روزها جامعه سوریه با آن مواجه است، انشقاق آن به گروههای عقیدتی مختلف و گسست خاصه نیروی متخصص [از بدنه اجتماع] بهواسطه مهاجرت است. این چندپارگیها، چه به دلایل عقیدتی و چه بهسبب مهاجرت، مانع مهمی در مسیر مشارکت کارآمد است. در موردِ خاص بحث حاضر، گروههای مردمنهادی که هنوز در زمینه حفاظت از میراث سوریه فعالاند، همچون انجمن باستانشناسی حلب (جمعیهالعادیات) با چالشهای زیادی روبهرو خواهند شد که راه را بر کارآمدیِ اقداماتشان میبندد، آنهم به سبب ذات نهادهای قدرت در سوریه که مانع هرگونه مشارکت مردمی در گرفتن تصمیمات جدید همچون اولویتهای امر بازسازی است.
بازسازی شهرهای باستانی به سوریها کمک خواهد کرد تا به جوامع محلی خود رجعت کنند؛ اما باید به خاطر داشت که جمعیت باقیمانده در سوریه نقش مهمی در ترغیب دیاسپورای سوری و مشارکت با آنها برای بازسازی این جوامع خواهد داشت. بدون مشارکت هیچ نتیجه مثبتی به دست نخواهد آمد. به طور متقابل مشارکت خوب نیز جماعت پراکنده را ترغیب به بازگشت خواهد کرد. جوامع محلی اولویتهای خاص خودشان را برای بازسازی شهرهایشان دارند که بر حفظ هویت شهر متمرکز است. این هویت ممکن است تشکیلات مذهبی، مسکونی یا تجاری باشد. بااینحال، این نهادهای قدرتاند که برای اولویتهای بازسازی تصمیم میگیرند و ممکن است این تصمیم بر اولویتهای جامعه انطباقی نداشته باشد. فقط از طریق مشارکت بین جامعه و نهادهای قدرت میتوان به اولویتهای مشترک بازسازی رسید.
در نهایت پرسش کلیدی در شرایط حاضر این است که چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مردم محلی نتوانند به شهرهای قدیمی مانند حلب بازگردند؟ این امر به ازدسترفتن هویت مردمی و شهری منجر خواهد شد که دیگر قابل بازیابی نیست. قلب حلب یک شهر جدید و مدرن خواهد بود و شهر قدیم فقط یک حومه قدیمی باقی خواهد ماند. بدون بازگشت مردم به شهر قدیم، این ناحیه در بهترین حالت تبدیل به یک موزه زنده خواهد شد و در بدترین حالت به یک زاغهنشین!
*دیدگاههای ارائه شده در این متن متعلق به نویسنده است و لزوماً بازتابدهنده نقطهنظرات پروژه حلب، مرکز شاتوک[۳]، مدرسه سیاست عمومی[۴] یا دانشگاه اروپای مرکزی نیست. این مقاله در پنجمین گردهمایی لمکین ارائه شد که مرکز شاتوک متعلق به دانشکده سیاست عمومیِ دانشگاه اروپای مرکزی در مارس ۲۰۱۹ در بوداپست برگزار کرد. هر سال مرکز شاتوک میزبان گردهمایی لمکین است که به افتخار رافائل لمکین[۵]، وکیل لهستانی که خانواده خود را در هولوکاست از دست داد و برای نخستین بار واژه ژنوسید (نسلکشی) را ابداع کرد، نامگذاری شده است. او عمر خود را وقف تلاش خستگیناپذیر برای اطمینان از بهرسمیت شناختهشدن جرم نسلکشی در قوانین بینالمللی کرد. گردهمایی لمکین سیاستگذاران دخیل در واکنش به جنایات سنگدلانه را دور هم جمع میکند و به ارزیابی آموختههایشان اهتمام دارد.
منابع:
– Abdulkarim, Mamoun. Syrian Archaeological Heritage. Five Years of Crisis 2011-2015. DGAM. Damascus 2016
– The Archaeological Heritage in Syria During the Crisis 2011-2013. DGAM. Damascus, 2013
– Alkateb, Maya. Non-traditional education using cultural heritage: A case study from Syria. International Journal of Education through Art, 9(2), 189-204, 2013.
– Al Quntar, Salam, K. Hanson, B. I. Daniels and C. Wegener. Responding to a Cultural Heritage Crisis: The Example of the Safeguarding the Heritage of Syria and Iraq Project. Near Eastern Archaeology, Vol. 78, No. 3, 2015.
– Al-Skaf, Mustafa and Mustafa Ahmad. Syrian Tangible Cultural Heritage between 2011 and 2015, Medmak Documentary Report. 2016.
https://www.academia.edu/40161686/2016_Material_Cultural_Heritage_in_Syria_2011_
2015_321_pages_with_illustrations_in_Arabic_
– Bounni, Adnan. L’histoire des fouilles archéologiques en Syrie. In C. Bertin (ed.) En Syrie: aux origines de l’écriture,. Turnhout: Brepols pp. 109–112. 1997.
– Casana, Jesse. Satellite Imagery-Based Analysis of Archaeological Looting in Syria. Near Eastern Archaeology, Vol. 78, No. 3, 2015.
– Cunliffe, Emma. Archaeological Site Damage in the Cycle of War and Peace: A Syrian Case Study. Journal of Eastern Mediterranean Archaeology & Heritage Studies, Vol. 2, No. 3 (2014), pp. 229-247, 2014.
– DGAM. The destruction of the Saddiek Mosque in Aleppo. 2013. http://www.dgam.gov.sy/index.php?d=239&id=908
– Danti, Michael. The Cultural Heritage Crisis in the Middle East. Near Eastern Archaeology. Vol. 78, No. 3. pp. 132-141, 2015.
– Fakhro, Mohamad. Syria: Cultural heritage and the local community, NIKE (National Informationsstelle zum Kulturerbe) bulletin 3/2018, Kulturerbe -ohne Grenzen, pp. 42- 47, 2018.
– Gillot, Laurence. Towards a Socio-Political History of Archaeology in the Middle East: The Development of Archaeological Practice and Its Impacts on Local Communities in Syria. Bulletin of the History of Archaeology. 20 (1), pp.4–16. 2010.
– Kanjou, Youssef. The Role of the Local Community and Museums in the Renaissance of Syrian Cultural Heritage. In Journal of Eastern Mediterranean Archaeology & Heritage Studies, Vol. 6, No. 4, pp. 375-391, 2018.
– ‘The National Museum of Aleppo, Threats and Strategies for Safekeeping’. Proceedings, 9th ICAANE, Basel 2014, Vol. 1, 465–475. 2016a.
– “The Role of Social Media in the Documentation and Protection of Syrian Cultural Heritage during the Present War”. Paper presented at Conference: Media in Muslim Contexts: Inventing and Reinventing Identities. London, UK. 2016b.
– The Syrian cultural heritage tragedy: cause, effect, and approaches to future protection. In Journal of Disaster Mitigation for Historical Cities, Vol. 8:271-278 (July 2014).
– 2014. Kanjou, Youssef and Akira Tsuneki (Ed.) A History of Syria in One Hundred Sites. Oxford, Archaeopress. 2016.
– Kershaw, Anne. Community Participation and Museums. Inaite Magazine. 2014.
https://amagavic.org.au/assets/2013_INSITE_Anne_Kershaw.pdf
– Leckie, Leonardo, Emma Cunliffe, and Bastien Varoutsikos. Towards a protection of the Syrian cultural heritage: A summary of the national and international responses. Volume IV (October 2015 – December 2016). Girona: Heritage for Peace. 2017.
– Loosley, Emma. Archaeology and Cultural Belonging in Contemporary Syria: The Value of Archaeology to Religious Minorities, World Archaeology 37(4), p589-596, 2005. Watfa, Shadi and Mustafa Bashar. Syrian Archaeological Heritage: Past and Present. Scientific Culture, Vol. 1, No. 3, pp. 1-14. 2015.
– Syrian Antiquities Law. Antiquities Law. Syrian Arab Republic, Ministry of Culture, General Directorate of Antiquities and Museums. UNESCO, accessed 19-08-2017, 1963. http://www.unesco.org/culture/natlaws/media/pdf/syrianarabrepublic/sy_antiquitieslaw19 63_engtof.pdf
– Watenpaugh, Heghnar. Museums and the Construction of National History in Syria and Lebanon,” in The British and French Mandates in Comparative Perspective, ed. Nadine Méouchy and Peter Sluglett (Leiden: E. J. Brill, 2004). 185-202. 2004.
– Zobler, Kari. A Syrian National Museums: Regional Politics and the Imagined Community Contested Cultural Heritage: Religion, Nationalism, Erasure, and Exclusion in a Global World edited by Helaine Silverman. New York Springer, p. 171-192. 2011.
[1]. Tell Ajaj
[۲]. نام عربی این منطقه، ”نبی هوری“ است.
[3]. Shattuck Centre
[4]. School of Public Policy
[5]. Raphael Lemkin