معماران ژاپنی چگونه به زلزله فکر میکنند؟
زلزله بخشی جداییناپذیر از زندگی در ژاپن است و میتوان توجه به آن را پیشفرض هر حرکت و اقدامی در ژاپن دانست. روزی نیست که خبری در خصوص زلزله یا نحوه مواجهه با آن منتشر نشود و یا مقالهای درباره آن نگاشته نشود؛ زلزله، بخشی از زندگی روزمره ژاپنیها است. مهندسان ساختمان در ژاپن راههای مختلف مقابله با زلزله را بررسی و روزبهروز در این حوزه پیشرفت کردهاند؛ تا جایی که ژاپنِ امروز در بحث مهندسی سازه و زلزله از پیشرفتهترین کشورهای دنیا است. ولی فارغ از مباحث سازهای وقتی نوشتار یا تحلیل معماران ژاپنی را درخصوص ویژگیهای معماری، فضایی و یا فلسفه طراحیشان بررسی میکنیم، بهندرت به مباحثی درباره ملاحظاتشان درخصوص زلزله و یا تأثیر زلزله بر آثارشان برمیخوریم. در فرایند نگارش این مقاله بیش از ده کتاب تألیفی از متخصصان معماری ژاپنی و چند ده مقاله و سخنرانی از معماران مدرن و معاصر ژاپن مرور شد، ولی در این آثار، اشاره مستقیمی به نقش زلزله و نوع توجه معماران و اندیشمندان معاصر ژاپن به آن یافت نشد. ازاینرو، این نوشتار بیشتر از آنکه براساس اظهارنظر اندیشمندان ژاپنی در جستوجوی پاسخی به پرسش مقاله باشد، به بررسی آثار معماران معاصر و کشف تأثیر زلزله در آثار آنها میپردازد. از طرف دیگر به دلیل گستردگی فعالیت معماران، رویکردهای متنوعی که دارند و عدم امکان بررسی تمام رویکردها، در این فرصت تنها به بررسی تأثیر زلزله در آثار چند تن از معمارانی پرداخته میشود که در ایران شناختهشدهتر هستند.
کشور ژاپن از سال ۱۹۱۹ سابقه دیرینهای در زمینه وضع مقررات ساختوساز دارد و یکی از مهمترین دلایل وضع این مقررات ارتقای مقاومت ساختمانها دربرابر زلزله است. برای مثال پس از تجربه زلزله شدید سال ۱۹۲۳ در نزدیکی توکیو و تخریب ساختمانهای بسیاری که تا آن زمان در جریان نوگرایی به سبک غربی با مصالح آجر و سنگ احداث شده بودند، قوانین اصلاح شدند و استفاده از سنگ و آجر با محدودیتهای بسیاری روبهرو شد تا حدی که امروزه حتی استفاده از آنها در نازککاری نیز بهسختی امکانپذیر است. این محدودیت باعث خروج مصالح بنایی سنگین از حوزه ساختوساز ژاپن شد که بهنوبه خود در فرم و کیفیت فضاهایی که پس از آن در ژاپن ساخته شد، تأثیر شگرفی داشت و یا اینکه بهواسطه همین محدودیتهای سازهای تا سال ۱۹۶۴ اجازه احداث ساختمانهایی با ارتفاع بیش از ۳۱ متر در ژاپن وجود نداشت؛ به همین دلیل تصویر امروزی از توکیو بهعنوان شهر آسمانخراشها تا قبل از سال ۱۹۶۴ به دلیل محدودیتهای سازهای، عینیت نداشت. هرچند با پیشرفت تکنولوژی ساخت، این قوانین بهتدریج تغییر کرد و از سال ۱۹۶۴ به بعد امکان ساخت ساختمانهای بلندمرتبه هم فراهم شد.
ساختمان دفتر مرکزی شرکت بیمه دریایی نیچی دو؛ اولین ساختمان بلندمرتبه در مرکز توکیو به طراحی کونیاو مائهگاوا (Kunio Megawa) از شاگردان لوکوربوزیه در سال ۱۹۶۶. این ساختمان در طرح اولیه شامل ۳۰ طبقه در دو برج دوقلو بود که به دلیل متعارف نبودن آن، پس از کشوقوسهای فراوان به صورت یک برج ۲۵ طبقه با ۹۹ متر ارتفاع ساخته و در سال ۱۹۷۴ افتتاح شد. احداث این برج نقطه عطفی در بلندمرتبهسازی در کشور ژاپن بود. پس از آن توکیو از شهری با ساختمانهای میانمرتبه، به شهر آسمانخراشها با برجهایی بیش از ۳۰۰ تا ۶۰۰ متر ارتفاع تبدیل شد.
بدینگونه معماران معاصر ژاپنی همواره خود را در چالش محدودیتهای سازهای برخاسته از سرزمین زلزلهخیز میدیدند که درچارچوب مقررات بالادستی تدوین شده بود و در بسیاری از آثار معماری این محدودیتها خود را بر تفکرات معمار تحمیل کردهاند. شاید یکی از معروفترین آثاری که این محدودیتها را به خوبی در خود نشان میدهد، مرکز صلح هیروشیما در پارک صلح همین شهر باشد. این بنا بهعنوان مکانی برای یادبود جانباختگان بمباران اتمی هیروشیما به طراحی کنزو تانگه، معمار شاخص ژاپنی، در سال ۱۹۵۲ احداث شد. تانگه در کتاب انسان و معماری، یادداشتهایی درخصوص طراحی که در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد، مینویسد که قصد داشته این ساختمان را به دلایل عملکردی و زیباییشناختی، در فضا معلق نشان دهد و بدین منظور است که طبقه همکف را به پیلوتی با ارتفاع حدود ۶/۵ متر تبدیل و مرکز صلح را در طبقه اول آن جانمایی کرد. اگرچه اشتیاق به معلقکردن بنا به خلق پیلوتی بسیار مرتفعی منجر شد ولی نتیجه ناخواسته دیگری هم داشت: این مرکز بر روی ابرستونهایی با ابعادی بسیار بزرگ و با پهنای بیش از ۴ متر احداث شد. ستونهایی که بیشتر به دیوار شباهت داشتند و بهسختی حس معلقبودن ساختمان بر روی ستون را منتقل میکردند. هرچند تانگه در کتاب خود دلیل استفاده از ابعاد غیرمتعارف برای ستونهای این بنا را لزوم استفاده از مقیاس اجتماعی در معماری مدرن در برابر مقیاس انسانی در معماری سنتی ژاپن بیان میکند، ولی شکی نیست که محدودیتهای سازهای برای مقاومسازی ستونهای پیلوتی در برابر بارهای برشی و جانبی زلزله راهکاری به غیر از خلق ستونهایی عظیم که قابلیت تحمل نیروهای جانبی را داشته باشند، نگذاشته بود. ستونهایی که بیشتر شبیه دیوار برشی بودند و به تبع آن طبقه همکف هم فرمی بسیار حجیم و سنگین به خود گرفت و از قابلیت انتقال حس تعلیق ساختمان طبقه اول بهشدت کاسته شد.
این تأثیر را حتی در آثار معماران نسبتاً جدیدتر هم میتوان دید؛ برای مثال تویو ایتو در توضیح طرح مفهومی ساختمان مدیاتِک سندای[۱]، با خط خود توضیحی نوشته مبنی بر طرح ساختمانی «با ستونهایی مانند علفهای دریایی»، به این معنا که قصد داشته با ظرافتی که در طراحی و ساخت ستونها به کار میبرد، حس علفهای دریایی لرزان را القا کند، ولی در عمل آنچه ساخته شد یک ساختمان بر روی مجموعههایی از لولههای نسبتاً قطور بهعنوان ستون بود، که هرگز حس علفهای لرزان را به مخاطب القا نمیکرد.
هرچند هیچیک از این موارد از ارزش آثار کم نمیکنند ولی نشاندهنده محدودیت معماران ژاپنی در خلق ایدههایی هستند که در ذهن دارند. از این دست آثار که خواستههای معمار در تعامل با زلزله تعدیل شده، بسیار است اما بررسی همه آنها خارج از حوصله این بحث است.
در مقابل، معمارانی نیز در ژاپن دیده میشوند که این محدودیتهای سازهای تحمیلی را به نقطه قوت کار خود تبدیل کردهاند. در معماری سنتی ژاپن به دلایل مختلف از جمله مسائل اقلیمی، از قاب چوبی بهعنوان سیستم سازهای رایج استفاده شده است. سیستم قاب چوبی این قابلیت را فراهم کرده بود که بهکاربردن دیوار در این ساختمانها به حداقل برسد و حتی اکثر عناصر جداکننده فضاها نیز درهایی چوبی با پوشش کاغذی و با قابلیت جابهجایی آسان باشند. این نوع سازه سنتی هرچند ریشه در فرهنگ ژاپنی دوانده بود، ولی دو نقطه ضعف اساسی داشت: اول اینکه قاب چوبی در مقابل بار جانبی زلزله بسیار ناپایدار بود و دوم اینکه در برابر حریق بهشدت ضعیف عمل میکرد. این دو ضعف در جغرافیایی که بهشدت در معرض سوانح طبیعی متعدد از قبیل زلزله قرار دارد، مشکل بزرگی است. در بسیاری از زلزلههای بزرگ ژاپن مانند زلزله سال ۱۹۲۳ در محدوده توکیو یا زلزله سال ۱۹۹۵ کوبه خسارات ثانویه ناشی از آتشسوزی حتی مخربتر از خسارت تخریب مستقیم بر اثر زلزله بوده است. در چنین بستری، معماران ژاپنی اوایل قرن بیستم میلادی از بتنآرمه نهتنها بهعنوان مصالحی که در برابر بارهای جانبی مقاومت نسبی دارد بلکه بهعنوان مصالح مقاوم در برابر حریق استقبال فراوان کردند. ولی نکته جالب اینجا است که بهرغم اینکه لوکوربوزیه با معرفی سیستم دومینو، بتنآرمه را به مصالحی جهانی برای ساخت قابهای بتنی تبدیل کرد و معماران اروپایی را از محدودیتی به نام دیوار باربر بهعنوان مانعی در خلق فضاهای بدیع رها کرد، در ژاپن از بتنآرمه برای ساخت دیوارهای باربر و برشی در مقیاس وسیعی استفاده شد. یعنی استفاده از الگویی که نهتنها با علاقه سنتی معماری ژاپن به استفاده از قاب در تضاد بود، بلکه با رویکرد مدرنی که در سرتاسر جهان در حال گسترش بود نیز همسو نبود. البته یکی از دلایل اینگونه استفاده، فهم زودهنگام ضعف نسبی قابهای بتنآرمه بدون دیوار برشی در تحمل بار جانبی زلزله بود. این نوع استفاده خاص از مصالح بتنآرمه در ژاپن باعث شد معماری خاصی مبتنی بر دیوار باربر بتنی شکل گیرد. در ادامه دو نمونه استفاده از دیوار باربر بتنی معرفی میشود تا گوشهای از تأثیرگذاری این سازه در معماری ژاپن نمایان شود.
بیشترین تأثیر دیوارهای برشی یا باربر در ساخت مجتمعهای مسکونی رایج ژاپن دیده میشود. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که ژاپن بهشدت با مشکل کمبود مسکن مواجه بود، شرکت «ساخت مسکن دولتی» تأسیس شد. در این شرکت الگوی مسکن اجتماعی که طبقه کارمندان شهری را هدف قرار داده بود، تهیه و براساس آن شهرکهای بزرگ مسکونی در حومه شهرها احداث شد، ولی دستاوردهای این شرکت فقط به مجتمعهای مسکونی احداثی خود محدود نشد و الگوی ساختوساز ارائهشده آن نیز، به الگوی رایج در ساخت مجتمعهای مسکونی احداثی توسط بخش خصوصی نیز تبدیل شد. امروزه اکثر مجتمعهای مسکونی با الهام از پلان استاندارد ارائه شده توسط این شرکت ساخته میشوند. هرچند پلان استاندارد این شرکت نیز در طول این سالها تغییرات بسیار زیادی کرده است، ولی موردی که در این پلانها و به تبع آن پلانهای رایج ساخت مجتمعهای مسکونی در ژاپن بدون تغییر مانده، استفاده از دیوار برشی و باربر در سازه این ساختمانها و تبدیل آن به دیوار جداکننده واحدهای مسکونی از یکدیگر بوده است. در سال ۱۹۴۷ برای اولین بار مجتمعهای مسکونی با سازه بتنآرمه مبتنی بر دیوار باربر ساخته شد. دلیل انتخاب این نوع سازه، راحتی اجرا و هزینه کمتر آن نسبت به دیگر روشهای ساخت مقاوم در برابر زلزله عنوان شده است. در پلانهای اولیه این نوع مسکن تمام دیوارها بهعنوان دیوار باربر بنا میشدند، ولی در الگوهای بعدی، دیوارهای باربر و برشی به دیوارهای بین واحدهای مسکونی محدود شدند و برای جداکنندگان درون واحد از عناصر غیرسازهای استفاده شد. بدین ترتیب امروزه واحدهای مسکونی دراکثر مجتمعهای مسکونی به صورت واحدهای مستطیل شکلی هستند که با دیوار برشی از واحدهای مجاور جدا شدهاند.
نمونه دوم، استفاده دیوار باربر بتنی بهعنوان یک عنصر هویتدهنده به بنا و معمار است. به دلایل فوقالذکر انتخاب دیوارهای بتنآرمه بهعنوان سازه، میان گروهی از معماران صاحبسبک معاصر ژاپن نیز رواج یافت. معماران زیادی در ژاپن از دیوار بتنآرمه در طراحی و ساخت بنای خود استفاده کردهاند که بیتردید معروفترین آنها تادائو آندو است. او که به استفاده از بتن اکسپوز معروف است، در کتاب تادائو آندو یک معمار، دلیل استفاده از دیوار بتنآرمه اکسپوز را عدمنیاز به نازککاری و تلاشی برای کاهش هزینه ساخت بیان کرده است. او در استفاده ماهرانه و ظریف از این مصالح و دیوار در جهت خلق مسیرهای حرکتی وسوسهانگیز و پنجرههای اعجابانگیز، بسیار موفق بوده و کیفیت جدیدی را به معماری ژاپن افزوده است. او بهرغم استفاده از عناصر سرد و صلب نوینی که سابقهای در معماری سنتی ژاپن نداشتند، به باور بسیاری از متخصصان معماری بهخصوص متخصصان غیرژاپنی، یکی از موفقترین معماران معاصر ژاپنی است که توانسته کیفیت فضایی معماری سنتی ژاپنی را درکالبدی نو بازسازی کند.
به غیر از آنچه اشاره شد، رویکردهای متنوع دیگری نیز میان معماران ژاپنی در تعامل با زلزله دیده میشود. مثلاً رویکرد خلق معماری سبُک و موقتی و استقبال از آن در ژاپن امروز درواقع تحتتأثیر زلزله بوده است. قبل از توضیح این ارتباط، این رویکرد به اختصار معرفی میشود.
رویکرد موقتیدانستن معماری، مبنای کار تویو ایتو در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بود که بعدها توسط شاگردان او پی گرفته شد. او معتقد بود که در جامعه مدرن ژاپن و تغییر مداوم نیازهای عملکردی، عمر بناها نیز باید متناسب با عمر عملکرد آنها باشد. ازاینرو ایده بناهای موقتی با طول عمر کوتاه را مطرح و در تشریح سابقه چنین رویکردی به بعضی از رویکردهای سنتی معماری ژاپن نیز استناد کرد. این رویکرد را میتوان رویکردی ژاپنی و در تضاد با نگاه سنتی حاکم بر معماری غربی که همواره به دنبال خلق بناهایی بادوام، پایدار و مورداستفاده در طول سالها و بلکه قرنها است دانست. با ورود به قرن ۲۱ شخص ایتو دیگر این ایده را پی نگرفت ولی پرورشیافتگان آتلیهاش در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ آن را ادامه دادند. از مهمترین معماران پرورشیافته در مکتب ایتو، که این ایده را دنبال کردند، کازویو سهجیما[۲]، معروفترین معمار زن ژاپنی و یکی از شرکای گروه سانا[۳] است. چنانکه منتقد ژاپنی یوشیتاکه دوی[۴] از او بهعنوان «معمارشکلدهنده به معماری عدم» یاد کرده است. این دسته از معماران، نهضتی مینیمالیستی را پی گرفتند، که در آن هرچند معماری خلقشده ظرافت زیادی داشت، ولی معماران با تعمد بر استفاده از مصالح سبک، به دنبال خلق بنای ابدی نبوده و بیشتر به دنبال خلق اثری پاسخگو به نیازهای روز جامعه بودند. در این رویکرد معمار با پیشفرض اینکه عملکردهای موردانتظار از بنا به سرعت در حال تغییر است، بنا را متناسب با طول عمر عملکرد طراحی کرده و میسازد.
اما چرا رویکرد خلق آثار موقتی و با طول عمر کوتاه، متأثر از زلزله است؟ برای پاسخ به پرسش لازم است که نگاهی دوباره به سنت معماری در ژاپن بیندازیم. یکی از راههای تعامل سنتی معماران و استادکاران حوزه ساختوساز با زلزله بهخصوص در دوران قبل از صنعتی و مدرنشدن ژاپن، قبول زلزله بهعنوان نیرویی تخریبگر بود. تمام تلاش معماران معطوف به ساخت ساختمانها به گونهای بود که در وهله اول در صورت تخریب، خسارت جانی زیادی در پی نداشته باشند (مثلاً ساخت ساختمانهایی سبک و با حداقل دیوار که امکان فرار را از هرجهت فراهم میکرد) و دوم اینکه احداث مجدد ساختمان با سهولت نسبی همراه باشد ــ مثلاً نگارش کتابهایی به نام کی واری که در آن مراحل و روش ساخت بنا با جزئیات بسیار بالا ثبت میشد ــ و پس از سانحه با سرعت بیشتری به شرایط عادی بازگردد. بنابراین در فرهنگ معماری سنتی ژاپن عمر بنا نسبت به نوع اروپایی آن بسیار کوتاه بود. این فرهنگ را حتی در ساخت معابد تاریخی و مهم ژاپن هم به خوبی میتوان دید. در بسیاری از این معابد، خود بنا، قدمت زیادی ندارد و در طول حیات معبد چندین بار تجدید بنا شده است. ولی این تجدید بنا هر بار براساس سنت قدیمی ساختوساز، با امانتداری و وسواس بسیار زیاد، مطابق با الگوی قدیم آن صورت گرفته است. بنابراین در چنین فرهنگی، بسیار طبیعی است که وقتی معماران با پدیده معاصری مانند طول عمر کوتاه عملکردها مواجه میشوند، به جای راهحل اروپایی مواجهه با تغییر عملکردها مانند ساختمانسازی باز[۵] که جان هابراکن[۶] در هلند پیشنهاد کرد، ایده ساختمانهای موقتی را مطرح کنند. ازاینرو، معمارانی همچون تویو ایتو، سهجیما و نسل جوانترهایی مثل جونیا ایشیگامی[۷]، برای پاسخگویی به پدیدههایی کاملاً بیگانه از زلزله، ولی با الهام ناخودآگاه از نحوه مواجهه پدرانشان با زلزله و البته با انگیزهای متفاوت، رویکردی مشابه را با توجه به بناهای موقتی در پیش گرفتند.
همانطور که پیشتر بیان شد، تعامل معماران با زلزله عمدتاًً از زاویه محدودیتهای سازهای بود که از طریق مقررات مربوطه به معمار تحمیل میشد، ولی امروزه با پیشرفت تکنولوژی و دانش در تحلیل سازه، تحول بزرگی در حوزه طراحی سازه، مصالح ساختمانی و روش اجرا ایجاد شده است؛ فناوریهایی مانند انواع میراگرها (ابزارهای جداکننده ساختمان از پی و زمین) عملاً تأثیر نیروهای جانبی به ساختمان را به حداقل ممکن رساندهاند. از این جهت با بررسی آثار معماری معاصر بهخصوص آثار احداثی در ۲۰ سال اخیر معماران ژاپن متوجه میشویم که آنها بسیار کمتر زلزله را بهعنوان محدودیت برای ساخت میبینند. برای مثال اگر تویو ایتو نتوانست در ساختمان مدیاتِک سندای که در سال ۲۰۰۰ ساخته شد تصویر ستونهایی مانند علف دریایی لرزان را در معماری خود نمایش دهد، در معماری کتابخانه دانشگاه هنر تاما[۸] که در سال ۲۰۰۷ ساخته شد از آنچنان طاقهای ظریف و نازک بتنی استفاده میکند که گویی طاقها را با برگهایی از کاغذ ساخته است. بدون تردید این فرم اعجابانگیز مگر با استفاده از میراگرهایی که این ساختمان را از پی آن جدا کردند، محقق نمیشد. به عبارتی میتوان روند پیشرفت تکنولوژی را بهگونهای دید که هر روز بیش از دیروز نقش زلزله را بهعنوان عامل محدودکننده در فرایند طراحی از آن میگیرد.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا معماران معاصر ژاپن دیگر هیچ عمل یا عکسالعملی در برابر زلزله ندارند؟ اگر پاسخ منفی است عمل یا عکسالعمل امروز معماران ژاپنی در برابر زلزله چیست؟
با یادآوری فعالیتهای معمارانی مانند شیگرو بان[۹] به منفی بودن پاسخ سؤال اول پیخواهیم برد. از مهمترین این فعالیتها احداث سرپناههای موقت و اضطراری برای سانحهدیدگان زلزله است که از سال ۱۹۹۵ با احداث کلبههایی کوچک از لولههای کاغذی ــ مصالح ساختمانی ابداعی خود بان که با آن ساختمانهای متعددی را ساخته است ــ شروع شده و تا به امروز با تغییر شکل کلبه متناسب با نیاز زلزلهزدگان ادامه یافته است. البته در دوران معاصر معماران زیادی به دنبال ساخت سرپناههایی مناسب برای جمع کثیر سانحهدیدگان زلزله بودهاند. ولی اکثر آنها در این حوزه در رقابت با شرکتهای صنعتی، که در حوزه تولید انبوه تخصص بیشتر داشتند، موفق نبودند؛ چراکه در این گونه سرپناهسازیها بیشتر از آنکه کیفیت فضا که حوزه تخصصی معماران است در اولویت باشد، ساخت سازهای ایمن بهعنوان سرپناه و تأسیساتی برای تأمین حداقل نیازهای زندگی در مقیاسی انبوه در اولویت قرار میگیرد. تجربه طولانی ژاپن در این حوزه نشان میدهد که شرکتهای تولیدات صنعتی در تولید انبوه اینگونه سرپناهها بسیار موفقتر از معمارانی که متخصص خلق فضا هستند، عمل کردهاند. ولی در چنین شرایطی تجربه شیگرو بان از معدود تجربیات موفق معماران در این حوزه، بیش از ۲۰ سال است که دوام آورده است و استفاده میشود. این موفقیت بهواسطه نقطه تمرکز متفاوتی است که او انتخاب کرده بود. بان با تمرکز بر تأمین کیفیت فضایی مهم و مغفولماندهای مانند «حریم خصوصی» برای افرادی که به صورت اضطراری به مکانی مانند سالن ورزشی پناه آوردهاند، تلاش کرد تا به نیازی که کمتر مهندسی در شرکتهای صنعتی به آن توجه دارد، پاسخ دهد. ازاینرو، او از معدود معمارانی است که بیش از ۲۰ سال در فرایند کمکرسانی به سانحهدیدگان سوانح و بهخصوص حادثهدیدگان زلزله فعال بوده است.
شاید تجربه بان، دیگر معماران ژاپنی را نیز متوجه کرد که بهتر است معماران برای ایفای نقش در شرایط پس از سانحه، تمرکز خود را از حوزه تولید انبوه فضا به خلق کیفیتهای فضایی موردنیاز سانحهدیدگان تغییر دهند. در سالهای اخیر تلاشهایی ازایندست در میان معماران ژاپنی دیده میشود که بدون شک میتوان اوج آن را در اقدامات معماران ژاپنی بعد از زلزله ماه مارس سال ۲۰۱۱ در شمال شرق ژاپن که به سونامی بسیار شدیدی انجامید دید. این سونامی که شهرهای زیادی را کاملاً از بین برد، این سؤال را پیش روی معماران ژاپنی قرار داد که آنها در مواجهه با چنین سانحه عظیمی چه میتوانند بکنند؟
در همین راستا جمع کثیری از معماران بنام ژاپنی با توجه به کمبود فضای اجتماعی برای سانحهدیدگان و اهمیت این فضاها در بازسازی روحی و اجتماعی آنها، پاسخ را در خلق این فضاهای اجتماعی دیدند. جنبشی برای ساخت مکانهایی به نام «خانهای برای همه» بین معماران به راه افتاد. با توجه به سطح گسترده مناطق سانحهدیده در این زلزله گروههای مختلف معمار در نقاط مختلف شمال شرق ژاپن اقدام به طراحی و احداث چنین خانههایی کردند. معمارانی مانند ایتو، یاماموتو، سهجیما، نیشیزاوا[۱۰]، سوگابه[۱۱] و … در این پروژه مشارکت کردند و بالغ بر ۲۴ ساختمان با عنوان «خانهای برای همه» در محدوده خسارتدیده شمال شرق ژاپن احداث شد. بعضی از این خانهها توسط یک معمار و بعضی دیگر در قالب همکاری میان چند نفر از معماران ساخته شد که از طرحها، فرمها و مصالح متنوعی استفاده کرده بودند. مهمترین نکته مشترک در همه آنها، ساخت مکانی برای تجمع و مشارکت حادثهدیدگان بود.
از دیگر اقدامات تأثیرگذاری که معماران در مواجهه با سانحهدیدگان زلزله و سونامی شمال شرق ژاپن در سال ۲۰۱۱ انجام دادند، پروژهای بود که به پیشنهاد اوسامو تسوکیهاشی[۱۲]، معمار و استاد دانشگاه کوبه، با مشارکت دانشکدههای معماری از سرتاسر ژاپن با نام «شهرهای ازدسترفته» انجام شد. در این پروژه ماکت سفید شهرهایی که در اثر سونامی کاملاً از بین رفته بودند در مقیاس ۱:۵۰۰ ساخته، به محل زندگی سانحهدیدگان منتقل شد و در یک کارگاه آزاد و چندروزه در یک مکان عمومی در معرض مشاهده سانحهدیدگان قرار گرفت تا خاطرات خود را از شهر ازدسترفتهشان بیان کنند. تمام این خاطرات توسط دانشجویان داوطلب ثبت شد. در این پروژه شهروندان همچنین با رنگ کردن مکانهای خاطرهانگیز و ثبت مکانهای باارزش روی ماکت، در تکمیل آن مشارکت داشتند. این پروژه بهشدت مورداستقبال زلزلهزدگان قرار گرفت تا جایی که اکثر این شهرها ماکتهای کامل و رنگارنگی را که با مشارکت شهروندان تکمیل شده بود، بهعنوان عنصری که آنها را با هویت گذشتهشان پیوند میداد، در مکانی عمومی به نمایش عموم گذاشتند.
جمعبندی
زلزله بخشی از زندگی هر شهروند ژاپنی است؛ بخشی بسیار مهم و جداییناپذیر از زندگی که شاید کمتر کسی به صورت مستقیم درخصوص تأثیر آن بر زندگیاش سخن بگوید؛ مانند تنفسی است که بدون اراده صورت میگیرد. معماران ژاپنی نیز بهعنوان بخشی از این جامعه، هرچند طراحیشان همواره در تعامل با زلزله بوده، ولی کمتر به تأثیر زلزله در طراحیشان اشاره مستقیم کردهاند. البته این تأثیر را میتوان در بازخوانی بسیاری از آثار آنها به صورتهای مختلف دید. تأثیری که در همه معماران یکسان نبوده، از تنوع زیادی برخوردار است. برای مثال معمارانی چون کنزو تانگه یا تویو ایتو را در بعضی آثارشان با محدودیت روبهرو کرده و مانع تحقق تفکرات معمار شده است. تأثیر عملکرد بهتر دیوارهای برشی بتنآرمه در برابر زلزله در بعضی از آثار معماری تادائو آندو نیز او را به سمت خلق معماری ژاپنی مبتنی بر این دیوار برد و یا اشتیاق سهجیما به استفاده از سبکهای مینیمالیستی و خلق ساختمانهای سبک و با عمری کم یا موقتی، به خلق یک سبک معماری نوین منتج شده است.
زلزله بر شکل مدرن معماری خانه عموم مردم هم تأثیر بسیار گذاشته است. ژاپنیهایی که در گذشته در خانههایی بدون دیوار (یا با حداقل دیوار) زندگی میکردند، امروزه اکثرشان برای آنکه در برابر نیروهای جانبی زلزله در امان باشند، در خانههایی محصور میان دیوارهایی باربر و سازهای زندگی میکنند. ولی در سالهای اخیر پیشرفت تکنولوژی تأثیر بارهای جانبی حاصل از زلزله بر روی طرحهای معماری را به حداقل رسانده است. سیستمهایی از قبیل میراگرها، این امکان را فراهم کردهاند که معماران معاصر ژاپن محدودیت کمتری از جانب زلزله در طراحی معماری خود حس کنند و آزادی عملی بیشتری در طراحی ساختمانهای خود داشته باشند.
البته این پیشرفتها در حوزه فناوری باعث نشده است که ارتباط معماران ژاپنی با زلزله قطع شود. برای مثال معمارانی مثل شیگرو بان با تجربهای ۲۰ ساله در حوزه ساخت کلبههایی اضطراری برای پناهجویان، سعی در تأمین حریم خصوصی زلزلهزدگان دارد و یا در نهضت ساخت «خانهای برای همه» جمع کثیری از معماران برجسته ژاپنی بعد از زلزله و سونامی بزرگ شمال شرق ژاپن، تلاش کردند فضاهایی برای تجمع و معاشرت سانحهدیدگان خلق کنند. امروز اقدامات معماران ژاپنی در مواجهه با زلزله حتی فراتر از ساخت بنا یا مکان، پیشرفت کرده است و در پروژه «شهرهای ازدسترفته»، معماران از ابزارهای در اختیارشان، در این مورد ماکت، استفاده کردند تا عنصری برای ارتباط شهروندان با هویت گذشتهشان فراهم کنند.
بهطور خلاصه نوع مواجهه معماران ژاپنی با زلزله را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول، مواجهه آنها با زلزله در انجام فعالیتهای عادی معماری است و دسته دوم در اقداماتی است که آنها پس از وقوع زلزله و برای کمک به زلزلهزدگان انجام دادهاند. در مورد اول میتوان گفت که با پیشرفت تکنولوژی تأثیر مستقیم زلزله در طراحی، روزبهروز کمرنگتر میشود ولی هنوز زلزله در لایههای عمیق فکری معماران ژاپن تأثیر داشته و بازتاب آن در سبکهای معماری که آنها خلق میکنند و یا حتی فضایی که عموم مردم ژاپن در آن زندگی میکنند، قابل رهگیری است. درخصوص اقدامات آگاهانه معماران در دوران پس از وقوع زلزله نیز یک تغییر رویکرد از نگاه کمّیگرایانه در جهت جبران بناهای تخریبشده به سمت خلق کیفیتهایی از قبیل ارتقای حریم خصوصی و یا خلق فضاهای عمومی و اجتماعی که بستری را برای بازسازی روحی و مشارکت اجتماعی سانحهدیدگان در بازسازی محل سکونتشان فراهم میکند، دیده میشود.
منابع
Tange, Kenzo. Ningen to Kenchiku:dezin no oboegaki, Shoukokusha, 1970 [in Japanese].
Sejima, Kazuyo & Associates. Sejima Kazuyo Dokuhon, A.D.A EDITA Tokyo, 1998 [in Japanese].
Ito, Toyo. Kaze no hiyoutai – Kenchiku no kuroni, Seidosha Pubishing Co, 1999 [in Japanese].
Matsumara, Shuichi. 20th Century Concepts of house-building, University of Tokyo Press, 2000 [in Japanese].
Kawakubo, Shichinor. A Study on the Transition of Historical Apartment House, Seasonal Research Report of Urban Renaissance Agency: No130,70-77,2002 [in Japanese]
Ando, Tadao. Tadao Ando Architect. Shinchosha Publishing Co, 2008 [in Japanese]
Kobayashi, Teppei. “Home-For-All, Journal of the Architectural Institute of Japan”. Architectural Institute of Japan, Vol. 130, No.1676, 2015 [in Japanese]
Tsukihashi, Osamu.; Yamada, Kyohei; & Nakamura, Akika. “Study on restoration and sharing method on town space in devastated area”. Journal of Architectural planning, Architectural Institute of Japan: Vol.79, No.699, 1129-1137, 2014 [in Japanese]
Shigeru ban Architects, Disaster Relief Projects, Retrieved from http://www.shigerubanarchitects.com/works.html#paper-tube-structure , Accessed :Dec. 1, 2018.
[1] Sendai MediaTheque
[2] Kazuyo Sejima
[3] SANAA
[4] Yoshitake Doi
[5] Open building
[6] John Habraken
[7] Junya Ishigami
[8] Tama Art University
[9] Shigeru Ban
[10] Nishizawa
[11] Sugabe
[12] Osamu Tsukihashi