محمد رضاییراد در یادداشتی که در ویژهنامه «تجربه تهران» در مجله حرفه هنرمند چاپشده، با خلق یا به قول خودش جعل کلمهای ناموجود در زبان فارسی یکی از بهترین توصیفات را از روند تکوین و توسعه تهران، ارائه کرده است. او مینویسد: «تهران چیزی است تکهتکه، سراسر «فراپاشیده». فراپاشیدگی واژهای است که ما آن را در برابر فروپاشیده جعل کردهایم. تهران فروپاشیده نیست، زیرا اگر فروپاشیده بود هرگز نمیتوانست در حیطه توسعه قرار داشته باشد. شهر فروپاشیده شهری است کموبیش مرده که هرگز اقتصادی بارآور ندارد و برای ادامه حیات خود محتاج شهرهای بزرگتر است. تهران اما شهری زنده است، تقریباً بیشازاندازه زنده؛ و این «بیشازاندازه زندهبودن» است که ارگانیسم حیاتی آن را در جستوجوی هوا و انرژی بیشتر دچار رشد و جهش هیولایی کرده است».
اشاره به این رشد هیولاوار که بینظم و اتفاقی به نظر میرسد و در مسیرش هر آنچه را که هست میبلعد، چندین دهه است که مَطلع هر متن و تحلیلی درباره «تهران» شده است. البته این بحث صرفاً به تهران مربوط نمیشود. دستکم درون مرزهای سیاسی ایران، تهران صرفاً نمونه مثالی وضعیت شهرهای ماست، سمبلی از حد نهایی روند رشدی معوج که بیشترین تکیه خود را بر تمرکز جغرافیایی منابع و تراکم نیرو و ابزار در نقطهای مشخص گذاشته است. اصفهان، تبریز، مشهد، اهواز و کرمان هرکدام در ابعادی محدودتر نشانههایی از این حد مثالی را با خود دارند. در پهنه گستردهتر جهانی نیز، در بر همین پاشنه میچرخد؛ تا آنجا که تصویر ابرشهرهای چند دهمیلیونی با چشماندازهای تنگ و تیره که ساکنانی یکشکل، آنها را اشغال کردهاند به یکی از نشانههای نمادین عصری تبدیل شدهاست که با تسامح زیاد در کاربرد واژه، میتوانیم آن را «عصر مدرن» بنامیم. این دوران متمایز در تاریخ بشر علاوه بر نشانگان فلسفی و فکری ویژه، با پیدایش و گسترش جوامع صنعتیِ کارگرمحور نیز گرهخورده است.
چرا شهرهای متراکم ساخته شدند؟
ظهور و رشد شهرهای متراکم در بستر جوامع مدرن، ریشههای تاریخی مشخصی دارد. دگرگونیهای سیاسی و اقتصادی حاصل از جنگ جهانی اول از یک طرف به فروپاشی امپراتوریهای کهن، برپایی دولت-ملتهای جدید و تشدید ملیگرایی منجر شد و از طرف دیگر سرزمینهای وسیعی را که بهنحوی در جنگ مشارکت داشتهاند، با منابع انسانی و مادی بهتاراجرفته، به بحران مالی عمیقی فروبرد. این دو واقعیت راه را بر پیدایش مفهوم «برنامهریزی متمرکز ملی» هموار کرد. این گرایش در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و با آزاد شدن بخش عمدهای از کشورهای «جنوب» از سلطه استعماری کشورهای اروپایی، به گرایشی جهانی و همهگیر تبدیل شد.
برنامهریزی ملی که گفتمان غالب ــ و شاید تنها گفتمان ــ فرایندهای نوسازی تا سالهای منتهی به دهه ۷۰ میلادی بود، بیش از هر چیز معرف یک منطق صرفاً اقتصادی بود که باور داشت یک قدرت متمرکز(دولت) باید متولی بسیج منابع حداقلی و پراکنده باقیمانده از جنگ باشد و با ایجاد هماهنگیهای متمرکز در بالاترین سطح مدیریتی، پاسخگوی نیازهای عمومی جامعه و البته به گردش درآوردن چرخه توسعه در سطح ملی باشد. در این چشمانداز، «کشور» که هم به لحاظ واقعی و هم به لحاظ نمادین در تصویری کلی از «پایتخت» یا «مادرشهر» خلاصه میشود، واحد برنامهریزی است.
نظریه «قطب رشد»[۱] به بهترین وجه معرف این جریان فکری است. این نظریه مبتنی بر این اصلِ پذیرفتهشده از نگاه اقتصاددانان است که رشد اقتصادی نمیتواند در آنِ واحد در تمامی پهنه سرزمین اتفاق بیفتد و تحریک دومینوی رشد تنها از مسیر متمرکز ساختن نیروهای تولید صنعتی در یک محدوده مشخص مکانی میسر است، بهطوریکه به ایجاد صرفههای ناشی از مقیاس[۲] منجر شود… فرض بر این بود که ارزشافزوده ناشی از رشد تحریکشده در مادرشهرها، بهمرور به مناطق اطراف نشت[۳] پیدا کند و در بازه زمانی قابلقبولی، تمامی پهنه سرزمین را متأثر سازد. منطق کارگرمحورِ اقتصاد صنعتی در پیوند با الگوهای متمرکز اقتصادی، باعث کماهمیت شدن «زمین شهرها» در ایجاد ارزشافزوده اقتصادی شد و نیروی انسانی کار را در اولویت نظام اقتصادی قرار داد. تنها در طی چند دهه نهتنها با سرعتی زیاد به طول و عرض شهرهای صنعتی افزوده شد، بلکه تراکم و تنوع جمیعتی این شهرها نیز دستخوش دگرگونیهای غریبی شد. برای اشاره به این الگو از شهر، واحد سیاسی ـ اداری که دائماً تخریب و نوسازی و مدام در قلمروهای جغرافیایی خود گسترده و گستردهتر میشود تا فضایی برای اِسکان ــ و نه سکونت ــ خیل گسترده مهاجرانِ کارگر فراهم کنند، مفهوم «فراپاشیدگی» دوباره اهمیت مییابد. مفهومی که حاصل بروز همزمان «پویایی اقتصادی»، «گسترش قلمروی جغرافیایی»، «درهمریختگی اجتماعی» و البته «گسیختگی حسی نسبت به مکانِ زیست» است.
موقعیت: خیابان ولیعصر، باغ فردوس
قدمت: بیش از ۱۰۰ سال
کاربری اولیه: باغ شاهی
کاربری فعلی: مجموعه فرهنگی و هنری
در میان پروژههای فعال غیرشخصی، «موزه سینما» را میتوان نمونهای موفق در خلق و ایجاد روابطی منطقی میان فعالیتها در فضاهای عمومی و تعاملات اجتماعی پویا دانست. این باغ شاهی تا به امروز، دورانی متفاوت را از سر گذراندهاست. از شکارگاه شاهی در زمان محمدشاه قاجار گرفته تا باغی مجلل برای برگزاری مهمانیهای اعیانی یک تاجر حجرهدار بازاری، مدرسه، مرکزی برای فعالیتهای هنری زیر نظر سازمان رادیو و تلویزیون وقت، مرکز آموزش فیلمسازی بعد از انقلاب و درنهایت موزه. این باغ ۲۰ هزار مترمربعی و عمارت ۱۰۰۰ مترمربعیاش که شامل سهونیمطبقه است، از زمان احداث تاکنون سه دوره ویرانی کامل را پشت سر گذاشته و هر بار مجدداً فعالشدهاند. این مجموعه را به لحاظ ارتباط قوی با فضای شهری مقابلش میتوان نمونهای موفق در میان پروژههای موجود قلمداد کرد. بهرهگیری از جداره شیشهای در حدفاصل محدوده بنا و شهر، علاوه بر ایجاد گشایش فضایی، سبب بهوجودآمدن پیوستگی شهر و مجموعه نیز شدهاست.
موقعیت: خیابان حافظ، خیابان نوفللوشاتو
قدمت: کمتر از ۱۰۰ سال
کاربری اولیه: خانه مسکونی
کاربری فعلی: خانه، کافه، نمایشگاه
خانه لولاگر به دلیل جذابیت بصری بنا و کوچهای که در آن قرار دارد بهنوعی یک پروژه خاص محسوب میشود. این خانه اولین خانه از مجموعهای ششتایی از بناهای رضاشاهی واقع در خیابان نوفللوشاتو است. بناهایی که دوبهدو مشابه هم طراحی و اجرا شدهاند. ازجمله مهمترین عوامل مؤثر در رسیدگی به بناها و مرمت آنها، جذابیت بصری این کوچه بهعنوان فرصتی برای تبدیل شدن آن به جاذبهای فرهنگی برای شهر تهران بودهاست. مطالعات، طراحی و اجرای بنای شمالشرقی که متعلق به آقای محسن عطایی بود در سال ۱۳۹۰ آغاز شد. مهمترین نتیجه برآمده از مطالعات این بود که این خانه تمامی شاخصههای سبکی معماری خود را دارا است و بهنوعی ارزشی خاص در تاریخ و خاطره شهری دارد. در طرح مرمت این بنا حفظ موارد یادشده از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و تلاش شده است کلیت بنا به همان صورت حفظ شده و تنها نقاط ضعف آن بهخصوص در قسمت سازه برطرف شود. در مسابقه معمار ۱۳۹۴، دفتر طراحی دایره و مهندسان مشاور عمارت خورشید موفق به کسب رتبه دوم مشترک برای مرمت و بهسازی این پروژه شدند.
ظهور جایگزینی برای مفهوم رشد
آنچه در واقعیت اتفاق افتاد اما بهکلی متفاوت از پیشبینیهای نظریهپردازان قطب رشد بود. تنها باگذشت چند سال از اعمال ایدههای متمرکزگرا، متروپلهای چندمیلیونی در کشورهای مختلف به حفرههایی تبدیل شدند که نهتنها نشتی به اطراف نداشتند بلکه در جریانی یکطرفه، منابع و سرمایههای مناطق اطراف را به درون خود میکشیدند. اگرچه برهمکنش این الگوی مشابه در سرزمینهایی با ساختارهای سیاسی، اجتماعی و نهادی متفاوت، الگوهای متنوعی از شکل شهرنشینی متراکم را خلق کرد، اما بحرانهای کموبیش مشابهی را نیز در آنها به وجود آورد. بحرانهایی نظیر بیعدالتی اجتماعی، عدم توازن قدرتهای سیاسی و اضمحلال منابع و چشماندازهای طبیعی سرزمین. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی مواجهه با ابعاد اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی، بهمرور در حوزه توسعه سرزمینی، نگرشی جدید در شهرهای متراکم ایجاد کرد. نگرشی که ذیل حوزه گسترده «پایداری» معنا و مفهومی درست مییابد. توسعه پایدار بیش از آنکه به ارائه مدلی تجویزی از «توسعه» بپردازد، ادبیاتی جایگزین و پویا برای آن تولید کرد. اساس این ادبیات بیش از هر چیز بر این ایده استوار است که توسعه، هم امری زمانمند و هم بهشدت وابسته به ویژگیهای جوامع ــ متشکل از عاملیتهای انسانی ــ است.
طبق این اصول، «تاریخ» از دو منظر بهعنوان ابزاری برای نگاه به آینده اهمیت مییابد، اول ازاینجهت که نسبت میان گذشته، حال و آینده جوامع باید بهعنوان دروندادی غیرقابلچشمپوشی در فرایند برنامهریزی توسعه مدنظر قرار گیرد؛ و دوم آنکه ویژگیهای درونیشده جوامع، برساخته روندهای تاریخی مستمری هستند که این جوامع از سر گذراندهاند. علاوه بر اعتباربخشی به تاریخ، گسترش مفهوم توسعه پایدار، تأثیر غیرقابلانکاری بر شیوه تفکر پیرامون موضوع «رشد جوامع» بر جای گذاشت. این مفهوم با بیاعتبار کردن روالهای دستوری و متمرکز بالا به پایین، نقش دولت را در فرایند توسعه، به نفع گروههای اجتماعی، افراد و ایدههای خلاقانهشان تضعیف کرد. در این روند آنچه بیش از همه تغییر کرد، مفهوم مقیاس بود. دولتها در تعریف برنامههای توسعه همسنگ «مقیاس کلان» و «اعمال تغییرات گسترده» بودند، درحالیکه افراد ــ که حالا دیگر در این ادبیات جدید رسمیت یافته بودند ــ متناظر با «مقیاس خرد» و «خلاقیتهای کوچک اما مؤثر» شناخته میشدند.
موقعیت: میدان تجریش، خیابان مقصودبیک
قدمت: سال ۱۳۵۱
کاربری اولیه: خانه مسکونی
کاربری فعلی: موزه
با وقوع انقلاب اسلامی ایران، این ساختمان به بنیاد مستضعفان و جانبازان سپرده و پس از مدتی به شهرداری تهران واگذار شد. تلاشهای اولیه مبنی بر ایجاد موزه موسیقی در این بنا از سال ۱۳۷۱ آغاز شد و درنهایت در سال ۱۳۸۸ به نتیجه رسید. در این راه شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران نیز همراه بود. مساحت تقریبی این ساختمان ۳۶۵۰ مترمربع و زیربنای ساختمان سهطبقهاش ۱۴۰۰ مترمربع است. از اهداف ایجاد این موزه میتوان به معرفی آثار و تولیدات گذشتگان به نسل امروز و آینده و تکریم و گرامیداشت مشاهیر و استادان پیشکسوت عرصه موسیقی و… اشاره کرد. این مجموعه شامل فضاهایی چون سالن نمایش سازها، گنجینه موزه، آرشیو صوتی و تصویری، کتابخانه تخصصی با بیش از ششهزار جلد کتاب در عرصه هنر و موسیقی ایران و جهان، کارگاه نمایش مراحل ساختوساز، مخزن محصولات مکتوب و بخش دیداری و شنیداری، آمفیتئاتر و استودیو است. مجموعه، یک کافیشاپ نیز دارد که از مراجعهکنندگان پذیرایی میکند.
موقعیت: الهیه، خیابان دکتر حسابی
قدمت: تاریخ احداث بنای اولیه سال ۱۳۱۰
کاربری اولیه: باغ ییلاقی شخصی
کاربری فعلی: باغ ـ موزه
این مجموعه متعلق به دوران پهلوی است. در طرح نخست تنها درختان مجموعه وجود داشتند و مابقی الحاقات آن شامل تمامی آبراهها، حوضچه، دیوارها و نردههای اطراف باغ در سال ۱۳۸۴ و در حین مراحل مرمت اضافه شدهاند. این باغ در اختیار خانم توران مهاجر اسلامی همسر سپهبد امیرابراهیمی از سپهبدان دوران پهلوی بودهاست؛ که در روند حفظ، مرمت، بازسازی و بهرهبرداری از آن تلاش شده تا در قالب یک بنای فرهنگی، روابط اجتماعی موجود در جامعه نیز ارتقا یابد. ویژگی بارز این موزه که بهنوعی وجهتسمیه آن هم بهحساب میآید، وجود ماکتهایی بتنی از اماکن دیدنی و آثار تاریخی ایران مانند هشتبهشت، چهلستون، گنبد قابوس، شمسالعماره، سیوسهپل، کاروانسرای مهیار، باغ فین کاشان، نقش رستم، برج آزادی، برج میلاد و… در آن است.
پروژههای «بازگشت»
تغییر دیدگاه نسبت به مفهوم توسعه که تا حد زیادی به تغییر جهانبینی نیز منجر شد، چرخشی است که انتخاب پروژههای معرفیشده در این صفحات را معنادار میکند. این نمونهها که همگی از شهر تهران انتخاب شدهاند، با کلیدواژه «بازگشت» در کنار هم قرارگرفتهاند و به نظر میرسد نشاندهنده یک جریان اجتماعی ـ اقتصادی جدی در این شهر باشند. مفهوم «بازگشت» در متن این جریان به دو گرایش توأمان اشاره دارد:
گرایش اول تمایل طبقه اجتماعی ـ اقتصادی خاصی از ساکنان تهران را برای بازگشت به مرکز شهر نشان میدهد. طبقهای که طی دهههای اخیر این مرکز شهرِ شلوغ و آلوده را ترک کرده و به مناطق شمالی و غربی تهران کوچ کرده بودند. کوچ معکوس این طبقه به مرکز تاریخی تهران که اتفاقاً امروز علاوه بر آلودگی و شلوغی، فرسودگی کالبدی را نیز به دوش میکشد، در عرصه عمومی شهر، بازگشتی معنادار محسوب میشود که ارزش مطالعه بیشتری را دارد.
اما گرایش دوم که ذیل مفهوم «بازگشت» قابلتأمل است، مطالبه اجتماعی قدرتمندی است که بازگشت به شیوهای خاص از «زیست در شهر» را مطرح میکند. این مطالبه که ابعاد نوستالژیک پررنگی دارد میکوشد خاطره تهران را از آن زمان که هنوز هویت بصری و فرهنگی خاص خود را داشت، دوباره زنده کند. برای تهرانیها تا امروز احیای این خاطره با بازگشت به کالبدهای شناسنامهداری که هنوز میتوان رگههایی از «تهران آن سالها» را درونشان یافت، همسنگ شدهاست.
البته این به آن معنا نیست که روند احیا و بازسازی فضاهای متروک در این شهر در دهه اخیر آغاز شدهاست. دستکم از دهه ۷۰ شمسی با حمایت دولت یا شهرداری پروژههای زیادی ازایندست در تهران تعریف و اجرا شدهاست. «فرهنگسرای بهمن»، «خانه هنرمندان»، «موزه سینما» در باغ فردوس و متأخرترین این پروژهها، «باغ ـ موزه قصر» هرکدام بهنوعی پاسخی ــ از بالا به پایین ــ به این مطالبه اجتماعی بودند که تهران را شهری پویا اما با ویژگیهای خاص خود میخواست. اما نکته قابل تأمل این است که امروزه بسیاری از این پروژهها کارفرمای خصوصی دارند؛ بهعبارتدیگر بسیاری از شهروندان تهران دریافتهاند که گرایش به این جنس از فضا آنقدر زیاد است که میتوان با سرمایهگذاری در این روند، بازگشت سرمایه اولیه را تضمین کرد. با این توضیح میتوان اشاره کرد که تمامی پروژههایی که در این یادداشت گردآورده شدهاند، علاوه بر اینکه تا حد زیادی حامل این دو گرایشاند، ماحصل ضمیمه شدن یک «ایده» به «بنایی ازپیشموجود» نیز هستند، بناهایی که در عرف ساختوسازِ امروز شهر تهران، بنای فرسوده محسوب میشوند. کالبدهای متروک یا روبهزوالِ این ساختمانها بهواسطه تنزل کیفیت و متعاقب آن بیارزش شدن در چرخه اقتصادی، بهترین امکان برای صاحبان ایدههای خلاق هستند؛ چراکه این افراد با صرف هزینههایی بهمراتب کمتر ــ در مقایسه با ساخت یک کالبد کاملاً نو ــ میتوانند مالک «جایی» در این شهر شوند. در این روند به نظر میرسد که عاملیتهای قدرتیافته شهرنشین، طی دهه گذشته، در تعاملی دوجانبه با دانههای بازمانده از روند بیوقفه تخریب و نوسازی در مراکز شهری، طیف گستردهای از ساختمانهای احیاشده را در سطح شهر به وجود آوردهاند. بناهایی با ویژگیهای خاص و منحصربهفرد که بهمرور ذائقه عمومی شهروندان را نیز تحتتأثیر وجود، حضور و عملکرد خویش قرار میدهند. تأملی در طیف کاربری امروز این ساختمانهای احیاشده خالی از لطف نیست. بخش عمدهای از این ساختمانها به فعالیتهای خدماتی با محوریت فعالیتهای فرهنگی اختصاص دادهشدهاند.
با نگاهی کلی به مجموعهها و بناهایی که در این مسیر، بازسازی و مرمت شده و به جریان زندگی شهری بازگشتهاند، به وجوه مشترکی در آنها پی میبریم. ازجمله این موارد میتوان به «تلاش بر حفظ کالبد گذشته»، «ایجاد فضایی برای شکلگیری تعاملات اجتماعی»، «حفظ و یا ایجاد ارتباط مؤثر با شهر و بافت پیرامونی» اشاره کرد.
بناها و ساختمانهایی که در این روند موردتوجه قرار میگیرند، غالباً همانهایی هستند که بهنوعی با گذشتههای شهر و مردم پیوند دارند. برخی از آنها به دلیل حضور در خاطره جمعی، وجهی نوستالژیک به خود گرفته و وظیفه کنار هم قراردادن نسلها را به دوش میکشند. علاقه شهروندان به حضور در چنین اماکنی، میتواند در موفقیت پروژههایی ازایندست مؤثر باشد. با شروع فعالیت این مجموعهها، گویی جانی تازه در بافت پیرامونی آنها دمیده شده و فضاهای مجاور سرزنده میشوند.
بخش مهمی از فرایند مرمت و بازسازی، حفظ کالبد پیشین است. فصل مشترک پروژههایی چون «خانه لولاگر»، «هاستل و خانه فرهنگی کوژین»، «موزه سینما»، «موزه موسیقی»، «آرگو»، «کافه نزدیک کتاب»، «مجموعه فرهنگی رایزن»، «خانه ترمه ایران»، «عمارت روبهرو»، «باغ موزه هنر ایرانی»، «انجمن خوشنویسان ایران»، «کافه تهرون»، «کافه دیاموند»، «فرشفیلم»، «کافه رومنس» و پروژههایی ازایندست، برقرار ماندن کالبد قبلی است. مداخله انجامشده در هر بنا اما رویکردی مختص به خود دارد و میزان آن، بسته به وضعیت بنا، کم و یا زیاد است. درنهایت اما در تمامی آثار، بنا وارد دوره جدیدی از زندگی خود شده و به شیوهای دیگر با شهر ارتباط برقرار کردهاست؛ چه «آرگو» که تقریباً در حال فروپاشی بوده و میزان الحاقات به آن زیاد است، چه پروژه «فرش فیلم» که تلاش شده در ابتدا بیشترین خلوص از ساختار نخستین حاصل و سپس اقدامات مرمتی شروع شود و چه دیگر نمونهها.
ایجاد حیات و سرزندگی شهری بیشک نیازمند ارتقای تعاملات اجتماعی در بطن جامعه است. با دو رویکرد معماری و شهری میتوان به مسئله ارتقای سطح تعاملات اجتماعی پرداخت و نمونههایی که در این یادداشت به آنها اشاره خواهد شد، همگی از وجه معماری به ماجرا نزدیک شدهاند. «موزه سینما»، «موزه موسیقی»، «عمارت روبهرو»، «باغ ـ موزه هنر ایرانی»، «خانه ترمه ایران»، «مجموعه فرهنگی رایزن» و… از این جملهاند. اختصاص بخشی از فضای پروژه به شهر، ایجاد ارتباط فیزیکی با فضاهای شهری مجاور، تلاش بر گسترش فضایی با ایجاد شفافیت در جدارههای مجاور فضاهای عمومی شهری و… همگی راهکارهایی هستند که تلاش میکنند اشتیاق مردم و شهروندان را برای حضور و فعالیت در فضا افزایش دهند. ارتباطی که در صورت شکلگیری، ناخودآگاه تعاملی دوسویه را میان شهر و بنا رقم خواهد زد. با شکلگیری تعاملات مدنی در یک بنا و یا میان آن بنا و بناهای مجاورش ، بنا پیوندی ناگسستنی با بافت شهری که در آن واقعشده پیدا خواهد کرد.
هرچند که در روند اجرایی شدن، اشکالاتی نیز وجود داشته است و گاه پیشآمده که در پروژهای اهداف از پیش تعیینشده تأمین نشوند اما یک نگاه کلنگر، این روند را مؤثر و کارا ارزیابی میکند. البته در ادامه مسیر و از نگاهی دیگر، ایرادهایی به روند کلی جریان وارد است.
موقعیت: بلوار اندرزگو، خیابان سلیمی شمالی
قدمت: باغ ۱۰۰ ساله و عمارت قاجاری
کاربری اولیه: باغ و عمارت مسکونی
کاربری فعلی: مجموعه فرهنگی و هنری
طبق گفته اهالی محل، کوچه سلیمی در زمان قدیم کوچهباغ بود و باغ علا از سمت شرق و شمال امتداد داشت و به کوچه نوری امروز میرسید. گفته میشود این باغ و تعدادی از باغهای اطرافش، ابتدا متعلق به اعظمالدوله، خواهر امینالدوله از بزرگان قاجار، بود که بعدها آن را به پسرانش محمد و حسین علا نخستوزیر وقت واگذار کرد. پس از فوت حسین علا، در دهه ۴۰، خانواده وی در باغ زندگی میکردند، پس از آن باغ تحت اختیار بنیاد مستضعفان در آمد، سپس به شهرداری منطقه واگذار شد و در سال ۱۳۷۷ شهرداری، آن را به انجمن خوشنویسان واگذار کرد. این عمارت به همراه حوضخانه و شبستانش در سال ۱۳۷۴ بازسازی شد. در حال حاضر عمارت کلاهفرنگی قاجاری این باغ بهعنوان چایبار مورد بهرهبرداری قرارگرفته و از فضای بیرون و درون آن برای پذیرایی از افراد استفاده میشود. عمارت واقع در شمال باغ به مجموعه فرهنگی و هنری «خانه هنر» واگذار شدهاست و هرازگاهی در آن نمایشگاههایی برگزار میشود. کلاسهای انجمن خوشنویسان و کتابخانه انجمن نیز در انتهای جنوبغربی مجموعه واقع شدهاست.
موقعیت: خیابان ویلا، خیابان فلاحپور
قدمت: ۱۲۰ سال
کاربری اولیه: منزل مسکونی، عکاسخانه
کاربری فعلی: کافه
این ساختمان دو طبقه قدیمی که در مرکز شهر واقع شده، از بزرگترین عمارتهای قدیمی شهر تهران است که پس از بازسازی به کافه تبدیل شدهاست. در مرمت و بازسازی این بنا و در طراحی کافه تلاش شده از مصالح بهکاررفته در بنای اصلی، استفاده شود. در ورودی بنا با سه فضای متفاوت روبهرو میشویم: کتابخانهای مناسب برای حضور افراد در سمت راست،فضایی دنج در سمت چپ و راهرو و فضایی در مرکز که شما را به سمت راهپله طبقه بالا دعوت میکند. طبقه اول فضاهایی نورگیر با پنجرههای قدی رو به خیابان دارد. حیاط عمارت در اختیار کافه است. معماری داخلی کافه ظاهری قدیمی و زیبا دارد. اگر در حیاط بنشینید، عمارتی که روبهروی خود میبینید بی شک احوال تهران قدیم را در شما زنده خواهد کرد. کافه دیاموند مخاطبان متنوعی دارد و به نوعی محل گذران وقت و شادی و خوشی برای همه نسلها است. دانشگاه سوره در چند قدمی و خیابان انقلاب در نزدیکی آن است و این مجاورتها بر تنوع مخاطبان کافه افزوده است.
جریانی با پسزمینه اعیانیسازی
گرایش به «بازگشت» به مراکز شهری و مناطقی با سبقه تاریخی در شهر، بعد دیگری نیز دارد که بههیچعنوان نباید از آن غافل شد. بازگشت سرمایه به بافتهای بهاصطلاح فرسوده و انجام فرایندهای تغییر کاربری و احیای واحدهای معماری قدیمی علاوه بر اینکه نشان از تغییر ذائقه کنشگران و تغییر مفهوم توسعه در شهر دارد، بازگوکننده یک جریان اقتصادی قدرتمند نیز است که «نیل اسمیت»[۴] در مقاله مهم خود با عنوان «جهانیگرایی جدید، شهرگرایی جدید: اعیانیسازی بهمثابه راهبرد شهری جهانی» از آن بهعنوان جریانی جهانی نامبرده است.
جنتریفیکیشن[۵] یا آنچه در فارسی به آن «اعیانیسازی» گفته میشود، واژهای است که در خوانش سیر تاریخی شهرهای غربی به بازگشت دوباره صاحبان زمین[۶] به شهرها اشاره دارد. ایده اصلی اعیانیسازی این است که صاحبان زمین که با زوال فئودالیسم و مدرن شدن الگوهای «اقتصاد مبتنی بر تولید صنعتی» نقش و ارزش خود را در ساخت شکل شهرها ازدستداده بودند، امروز بهواسطه تضعیف اقتصاد صنعتی و کمتوان شدن طبقه کارگر، دوباره به شهرها بازگشتهاند.
اعیانیسازی درواقع معرف روندی است که طی آن بافتهای فرسوده شهری که به اشغال طبقه کارگر درآمده بودند، بهواسطه سرمایهگذاری ــ بهخصوص سرمایهگذاری در بخش خدمات ــ این بار متناسب با سلیقه و توان مالی طبقه متوسط، از نو ساخته میشوند. در روند سرمایهگذاری، ارزش زمین در این مناطق چنان رشد میکند که قشرهای کمدرآمد قدرت ماندن در آن را از دست میدهند. بهاینترتیب این افراد در روندی دائمی از فضاهای باکیفیت شهری به سمت حاشیههای نامناسب شهر رانده میشوند. اسمیت معتقد است این جریان حذف اجتماعی، امروز به این دلیل پررنگتر از هر زمان دیگری شدهاست که نقش اقتصادی دولتها که پیش از این وظیفه حمایتهای اجتماعی را نیز بر عهده داشت، در بستر اقتصاد بیمرز جهانی روزبهروز کمرنگتر میشود و عرصه فیزیکی شهرها بیهیچ نظارتی به وجودهای اقتصادی حقیقی و حقوقی واگذار میشود که بازیگرانی فعال و بیواسطه در بازار جهانیشده اقتصاد هستند.
بررسی اشکال و علل مختلف اعیانیسازی خارج از حوصله این سطور است اما لازم است اشاره کنیم که شکلگیری این مفهوم اگرچه منتج از روندهای شهرنشینی در غرب است، اما نشاندهنده واقعیتهایی غیرقابل کتمان در همه شهرهایی است که جزئی از چرخه مالی گسترده در جهان هستند. بهاینترتیب به نظر میرسد در تهران نیز در پس این جریان «بازگشت» که ظاهری اقتصادی و فرهنگی دارد، لایههای عمیقتری از جریان اجتماعی در حال نضجگیری است که اتفاقاً جهتی خلاف جهت جریان سرمایه دارند. در سادهترین حالت میتوان وضعیت را اینگونه شرح داد: هرچه سرمایه بیشتری به بافت فرسوده شهری وارد میشود، به همان میزان افرادی ــ عمدتاً آنها که مالک زمین نیستند ــ «مجبور» به ترک این بافت میشوند. شاید بتوان این «اجبار» را بازتولید محتوم مفهوم فراپاشیدگی، در مقیاسی کاملاً متفاوت، در تهران دانست. به نظر میرسد در این روند این بار بهجای «تهران»، این «تهرانیها» هستند که فراپاشیده میشوند؛ تا کجا یا چقدر دور از این مرکز جدید؟ کسی نمیداند.
موقعیت: خیابان ویلا، کوچه خسرو
قدمت: حدود ۴۰ سال
کاربری اولیه: خانه مسکونی
کاربری فعلی: کافه
کافه تهرون پیش از این در باغ نگارستان برپا بود. با اتمام قرارداد در انتهای تابستان ۹۵، متصدیانش مدتی در پی محلی مناسب برای کافه بودند. آنها شهر را عاملی مؤثر در ارتباط با تکبناها و شهروندان میدانستند و این نگاه در رویکرد آنها به کافه به خوبی احساس میشد و موجب جذب مخاطبان خاصی نیز بود. توجه به خاطره جمعی و پررنگ دانستن نقش داستان و خاطره در زندگی روزمره افراد، دلایلی بودند که انتخاب محل جدید کافه را دشوار ساخته و تا حدود چهار ماه به تأخیر انداختند. در نهایت خانهای ۴۰ ساله در مرکز شهر مناسب این کار تشخیص دادهشد. این خانه را مهندس علاءالدین روحانی که مهندس راه و ساختمان بود برای سکونت خود و خانوادهاش ساخته بود که بعد از ایشان در تملک دو مالک دیگر قرار گرفته و سرانجام به اجاره مؤسسه فرهنگی ـ هنری هزار افسان و کافه تهرون درآمد. با تعمیرات و تغییرات اندکی در بنا، فضایی درخور کافه ایجاد شد و اوایل سال 96 کافه در محل جدید خود بازگشایی شد.
موقعیت: خیابان کریمخان زند، بین ایرانشهر و ماهشهر
قدمت: ۲۵ سال
کاربری اولیه: آژانس مسافرتی
کاربری فعلی: کافه
اینجا سومین شعبه از مجموعه کافههای «نزدیک» است؛ کافههایی که هر کدام هویتی مجزا با محوریت موضوعی خاص دارند. اگر از ورودی کوچکی که نشان دقیقی از کافه به شما نمیدهد، وارد شوید و پلهها را بالا بروید، دو دو طبقه مجزا و در فضاهایی زیبا و دلباز به کافه و کتابفروشی میرسید. اینجا «کافه نزدیک کتاب» است؛ جایی که برنامهریزی و طراحی آن عملاً پیش از انتخاب ملک شروع شدهبود. «استودیو میزبان» از همان ابتدای امر در انتخاب ملک و فرایند برندینگ کافه در کنار کارفرمایان ــ احسان رسول اف و فرهاد دولتآبادی ــ بوده و محل فعلی یکی از گزینههای پیشنهادی بودهاست. این ساختمان حاصل تجمیع دو ملک قدیمی مجاور است. ستونهای میانی در مراحل بازسازی جایگزین دیوارهای باربر شدهاند. چالش اصلی طراحان ــ سیاوش جرایدی و علی غرقی ــ مدیریت شکل نامتوازن پلان و جانمایی فضاهای موردنیاز کافه بود. طراحان شعب مختلف «کافههای نزدیک» برای خلق هویت مختص مجموعه (برندسازی)، از نشانههایی مشترک استفاده میکنند. گروه طراح این شعبه نیز با استفاده از لولههای مسی در سقف، موفق شده این موتیف را به طرح سایر کافهها و عملاً به هویت این برند اضافه کند.
موقعیت: خیابان فردوسی، کوچه ضرابی
قدمت: نامشخص
کاربری اولیه: خانه مسکونی
کاربری فعلی: کافه
اینجا که گویا از معروفترین کافههای فعال در یک عمارت قدیمی است در شهریورماه سال ۱۳۸۸ کار خود را شروع کرده و درزمان کوتاهی توانست جای خود را در بین کافههای منطقه باز کند و در فهرست کافههای برتر تهران قرار گیرد. خانهای با یک سالن بزرگ و چندین اتاق و میز و صندلیهای لهستانی که حالوهوای تهران قدیم را دارند. برخلاف اکثر کافهها، میزها با فاصله چیده شدهاند. فضاهای تفکیکشده، امکان برگزاری مراسم و دورهمیهای دوستانه و چندین نفره را، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران، میسر ساخته است. از دیگر عناصر کافه که بهنوعی بخشی از هویت آن به شمار میآید یک آینه قدیمی است که در راهرو قرار دارد. اکثر قریب بهاتفاق مشتریان کافه، عکسی با این آینه انداختهاند. انتشار پیدرپی این عکسها در فضای مجازی باعث شده تا دیگران کافه رومنس را به آینهاش بشناسند. مشتریان اینجا ترکیبی از جوانان و میانسالان هستند. کافه رومنس به دلیل برنامههای فرهنگی متنوعی چون نمایشنامهخوانی، برگزاری نمایشگاه عکس، برنامه هفتگی نمایش فیلمهای سینمایی و…، در میان کافهها منحصربهفرد و موردتوجه هنرمندان و هنردوستان است.
منابع:
رضاییراد، محمد. «موجود فراپاشیده: کشکول ایدههای نیمه خیالی درباره تهران». مجله حرفه هنرمند. ۱۳۹۰. بهار: ۳۶.
.Smith, N. “New Globalism, New Urbanism: Gentrification as Global Urban Strategy”. Antipode. 2002. 34: 427–450
آیدین ترکمه این مقاله را به فارسی ترجمه کردهاست که در سایت فضا و دیالکتیک قابلدسترس است.
تصویر سربرگ: گالری [ کارخانه ] آرگو، عکاس: حسین شهرابی
[1] Growth pole
[2] Economies of scale
[3] Leakage
[4] Neil Smith
[5] Gentrification