نام پروژه: احیای منطقه دوم ـ رومر (شهر قدیم فرانکفورت)
مساحت: ۷۰۰۰ مترمربع
برنامه: احیای ۳۵ خانه قدیمی از طریق نوسازی یا بازسازی
فراهمآوردن امکانِ اسکان ۲۰۰ نفر در شهر قدیم
تأمین ۳۰ واحد تجاری (رستوران، فروشگاه صنایع دستی و محل اقامت) در تراز خیابان
تأمین ۶۰۰ واحد پارکینگ و تأسیسات فنی مورد نیاز خانههای قدیمی
آغاز دوره بهرهبرداری: سال ۲۰۱۸
مفهوم «بازسازی شهری» در کشوری که در ۱۰۰ سال اخیر دو بار به اِشغال بیگانگان درآمده، شهرهایش کانون دو جنگ در مقیاس جهانی بوده و تجزیه و باز اتحادش از غریبترین داستانهای ملیِ قرن ماست، مفهومی بسیار ویژه است. میتوان فهرستی بلندبالا از شهرها در غرب و شرق آلمان تهیه کرد که با اتمام جنگ جهانی دوم عملاً چیزی از آنها باقی نمانده بود. تصاویر ثبتشده از ویرانههای این شهرها هنوز هم نمادینترین تصاویری هستند که ویرانی ناشی از جنون جنگ در اروپا را نمایندگی میکنند.
فرانکفورت در ساحل رودخانه ماین[۱] یکی از این شهرهاست. بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ میلادی ۷۵ بار مورد حمله هوایی قرار گرفت. ۲۶هزار تن بمبی که طی این ۷۵ حمله بر محدوده شهر ریخته شد، علاوهبر اینکه حدوداً ۵ هزار نفر از ساکنان فرانکفورت را از بین برد، چهره آن را نیز برای همیشه تغییر داد. از میان این حملهها، حمله در مارس ۱۹۴۴ بیش از همه در خاطره شهر باقی مانده است، در این حمله تقریباً همه آثار فرهنگی شهر و همچنین تمام شهر قدیم و جدید فرانکفورت که قدمتی قرونوسطایی داشت با ۱۸۰۰ خانه الواریاش در آتش سوخت و بخشهای دیگری از شهر تا ۷۰ درصد تخریب شدند. پس از جنگ مجموعاً از ۱۷۷هزار خانه موجود در فرانکفورت ۹۰ هزار خانه و تقریباً تمام ساختمانهای عمومی، مدارس، کلیساها و بیمارستانها نابود شده بودند. جمعیت فرانکفورت از ۵۵۳ هزار به ۲۳۰ هزار نفر کاهش یافته بود که نیمی از آنها بیخانمان بودند و شهر با آوار ساختمانها پوشیده شده بود.
روایت اجمالی این تاریخ ــ که در مورد بسیاری دیگر از شهرهای آلمان نیزکموبیش به همین ترتیب است ــ از این رو اهمیت دارد که نشان میدهد چرا بازسازی در چنین شهری نهتنها نمیتواند تصمیمی وابسته به یک نهاد دولتی باشد که با بخشنامه ابلاغ شود، بلکه بهواسطه درگیری تمامعیارش در همه جنبههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خواهناخواه به بحثی عمومی در شهر تبدیل میشود. اما این بحث عمومی که کموبیش بعد از اتمام جنگ در آلمان در گرفته بود، تنها بعد از اتحاد دو آلمان در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی بود که تبدیل به موجی ملی شد و بیش از همه با احیای هویت آلمانی گره خورد. آنچنان که ساخت دوباره شهرها، تولد دوباره آلمان تلقی میشد. پیوند امر بازسازی با هویت جمعی این موضوع را به پرسشی مهم تبدیل کرد که اساساً چگونه باید طرحهای پیشنهادی برای بازسازی، احیا و مرمت شهرها را به گفتوگوی عمومی مبدل و چگونه باید زبان متخصصان مرمت را آماده بحثی دوجانبه با شهروندان کرد؟
در راستای پاسخ به همین پرسش است که تجربه فرانکفورت، یکی از مهمترین تلاشهایی که در دوران معاصر برای بازسازی و احیا در مقیاس شهر صورت گرفته، اهمیت مییابد. چرا که جدلهای پیرامون احیا و مرمت نشانگان شهری فرانکفورت در فضای عمومی شهر در طی چند دهه بسیار بحثبرانگیز و زنده ادامه یافته است. درست بعد از جنگ جهانی دوم، تحتتأثیر این ایده که بازسازی شهرهای کاملاً تخریبشده بعد از جنگ باید در چارچوبی کاملاً مدرن پیگرفته شود، بحثی پرشور حول مرمت خانه گوته[۲] شروع شد. بعد از آن در دهه ۸۰ میلادی بحث مرمت اپرای قدیمی[۳] و عمارت رومربرگ[۴] نزد افکار عمومی بالا گرفت و سپس پیرامون بازسازی کتابخانه شهر[۵] و قصر تورن اوند تاکسیس[۶] گفتوگوهای مفصلی شد. اما محور بحثهای یک دهه اخیر در شهر پروژه دوم ـ رومر[۷] است. پروژهای که در چارچوب آن قرار بود بخشی از شهر در امتداد مسیر شاهی[۸] سابق حدفاصل میدان رومر و کلیسای جامع سنت بارتلموس[۹] بهعنوان تکهای یکپارچه از شهر قدیم، به حالت پیش از جنگ برگردانده شود.
محرک اصلی برای شروع بازسازی منطقه شهری دوم ـ رومر تصمیم به تخریب تالار فنی شهر[۱۰] بود که از اوایل دهه ۷۰ میلادی تا سال ۲۰۰۹ محل استقرار بخشهای فنی مدیریت شهری در فرانکفورت بود. مکانیابی این ساختمان مدرن در قلب تاریخی شهر قدیم فرانکفورت و قرارگیریاش در حریم بلافصل کلیسای جامع سنت بارتلموس که نشانه هویتی شهر محسوب میشد، آن را به یکی از بحثبرانگیزترین ساختمانهای شهر تبدیل کرده بود. بعد از مناقشات بسیار، در نهایت در سال ۲۰۰۵ به این نتیجه رسیدند که این ساختمان را منهدم کنند و خطوط بهجامانده از شهر قدیم را از زیر سایه آن بیرون بکشند. با این کار احیای بازار تاریخی پرندگان[۱۱] در قلب شهر قدیم ممکن میشد.
اولین گام از طرف شورای شهر در این روند برگزاری یک فرایند رقابتی به روش مرسوم بود. کا.اس.پ. ــ گروه معماری انگل و زیمرمان[۱۲] ــ ، برنده این رقابت، طرحی ارائه کرد که اگرچه بسیار ساختارمند بود، اما بهلحاظ محتوایی بیشتر به زبان مرسوم معماری معاصر نزدیک میشد. در تقابل با ایده کا.اس.پ. به سرعت طرح جایگزینی ارائه شد که در هماهنگی و انطباق بیشتری با جهتگیری کوچهها و همچنین جهتگیری تاریخی توسعه در شهر بود، بهعلاوه اینکه طرح جدید، بازسازی تعدادی از ساختمانهایی را که نقشهشان از پیش موجود بود در دستور کار قرار میداد.
عمومیشدن بحث پیرامون پروژه دوم ـ رومر، کا.اس.پ. را بر آن داشت تا با مبتکران و سازمانهای مختلف از جمله کلوپ فرهنگی «دوستان فرانکفورت»[۱۳] که انجمنی قدیمی و پرنفوذ در شهر بود، مشارکت کند. به این ترتیب و در واکنش به ارائه طرحهای جایگزین، شورای شهر کمیته ویژه «دومـرومر» را راهاندازی کرد و در نهایت بر مبنای اسنادی که کا.اس.پ. اصلاح و بازبینی کرده بود دو کارگاه برنامهریزی ترتیب داد. خروجی این کارگاهها عملاً مصالحهای میان طرحهای مختلف بود که عبارتند از: خیابانکشیهای منطبق با الگوی تاریخی شهر، ساختوساز جزئی در مقیاس کوچک، زبان معمارانهای که تا حد زیادی معاصر بود و همچنین بازسازی چهار مدل از ساختمانهای تاریخی در فاز اول طرح.
بهواسطه این کارگاهها گفتوگو پیرامون باززندهسازی مرکز شهر فرانکفورت هرگز و بههیچعنوان پایانیافته تلقی نشد و توانست بهطور خاص در سال ۲۰۰۷ به عرصه رقابتهای انتخابات شهرداری نیز وارد شود و توجه افکار عمومی را به طرحی جلب کند که تجدید حیات شهر قدیم را بسیار جدیتر و با محوریت احیای فضاهای از بینرفته مطرح میکرد، مطابق با این طرح برخی از تکبناها باید کاملاً بازسازی شوند و بقیه بناها نیز با ساختوسازی جزئی و در زبان فرمی مدرن دوباره بهرهبرداری شوند.
علاوه بر این در چارچوب همین کارگاهها بود که مدافعان بازسازی شهر قدیم منطبق با الگوی تاریخی، بر اهمیت فوقالعاده ساختمانهای الواری[۱۴] برای فرهنگ ساختوساز فرانکفورت و همچنین بر اهمیت تاریخی کل محدوده شهری حدفاصل «کلیسای جامع» و «میدان رومر» بارها تأکید کردند آنچنانکه به دغدغهای عمومی در شهر تبدیل شد. مدافعان بازگشت به اصالت شهر فرانکفورت معتقد بودند برای اینکه در «مکان مقدس، آنجا که شهر از آن زاده شده» یک «تکه کوچک از شهر قدیم» امکان تولد و حیات مجدد بیابد و بهاینترتیب بتواند به تاریخ بلند شهر ارجاع دهد، باید بهعنوان نمونه ساختمانهایی که اهمیت ویژهای دارند منطبق با الگوی تاریخی خود از نو ساخته شوند، ساختمانهایی که بهلحاظ مکانیابی در سراسر قلمروی شهر قدیم توزیع شده باشند. بهاینترتیب از دید آنها این امکان فراهم میشد که مزیت «حالوهوای اجتماعی بومی» در فرانکفورتی به دست بیاید که حالا دیگر شدیداً با مدرنیسم عجین شده است. همچنین استدلال میکردند با این کار ضمن اینکه از دل شهر قدیم ازنوساختهشده که مناسبترین فضا را برای توسعه بخش گردشگری فراهم میکند، چشماندازهای اقتصادی متنوعی برای کل شهر زاده میشود، بهواسطه مدارک بهدستآمده از زمان ویرانی ساختمانها بهمرور توان تکنیکی شهر برای مرمت نیز تقویت میشود. آنها تخریب تالار مدرن فنی شهر را یک موقعیت تاریخی میدانستند که باید تمام و کمال از آن استفاده کرد تا فرانکفورت تاریخی را دوباره ساخت.
در تقابل با این گروه یکی از اساسیترین استدلالهای مخالف که از طرف سازمان معماران، هنرمندان و صنعتگران آلمان عنوان میشد، و اتفاقاً نماینده طرز فکر روندهای حفاظت شهری نیز بود، این ایده را شامل میشود که باید از تاریخسازی برای ساختمانهایی که زمان و شرایط پیدایششان بهوضوح قابل خوانش نیست، پرهیز کرد. بهویژه که بهعلت تغییرات عمده در «شهرسازی زیرزمینی»، دیگر یک بازسازی واقعی، بهویژه از لحاظ فنی، در شهر ممکن نیست، و به همین علت نمیتوان به این طرح بهعنوان نمونهای واقعی از «بازسازی» اشاره کرد. مطابق با این دیدگاه فروکاستن مفهوم احیای بافت شهری به باز ترسیم تصویر بیرونی تعدادی ساختمان، نمیتوانست کیفیتهایی را ایجاد کند که شهر برای اتصال گذشته تاریخی خود به تاریخ معاصرش نیاز دارد. از نگاه این گروه از مشارکتکنندگان در کارگاهها قبل از آنکه منابع و بودجه قابلتوجهی برای ایجاد «کپیهایی» از ساختمانهایی که دیگر وجود ندارند سرمایهگذاری شود، اول باید حفظ بناهای تاریخی موجود در شهر تضمین شود.
پروژه دوم ـ رومر مانند هر پروژه بزرگمقیاس شهری که از بستر پیچیده اجتماعی ریشه میگیرد، امروز و پس از بهرهبرداری نیز موافقان و مخالفان زیادی دارد، اما روندهایی که طی آن مدیران شهر کوشیدند تا موضوع این پروژه را به عرصه عمومی شهر وارد کنند، بسیار درسآموز است. در مجموع میتوان گفت مشارکت در پروژه دوم ـ رومر، در راستای تحقق مطالبهای بود که طی آن همه خواهان بهبود وضعیت توسعه شهری در محدوده شهر قدیم بودند. بهرغم بحث و جدلهایی که گاه تا حدودی احساسی نیز میشد، در نهایت همه مشارکتکنندگان در کارگاهها تأکید کردند که گفتوگوی آغاز شده برای توسعه شهر قدیم فرانکفورت را بهصورت سازندهای ادامه خواهند داد. بهاینترتیب کارگاههای برنامهریزی بهعنوان بستری مفید که میتوان برای آینده شهر قدیم فرانکفورت بیشتر و بیشتر بر روی آن حساب کرد، در شهر جدی گرفته شد و رسمیت یافت.
منابع:
بخش عمدهای از این یادداشت ترجمهای آزاد از محتویات صفحات ۳۰ تا ۳۲ کتابچهای است که از مستندات کارگاه فرهنگ ساختوساز ــ برگزارشده در اکتبر ۲۰۰۸ــ توسط وزارت حملونقل، ساختمان و توسعه شهری آلمان منتشر شد و با این عنوان قابل جستوجو است:
Identität durch Rekonstruktion? Positionen zum Wiederaufbau verlorener Bauten und Räume
اما اطلاعات دقیقتر درباره پروژه و تاریخ شهر فرانکفورت از وبسایت تعاملی پروژه دوم ـ رومر و وبسایت کلوپ دوستان فرانکفورت به آدرسهای زیر استخراج شد:
[1] Frankfurt am Main
[2] Goethe Haus
[3] Alter Oper
[4] Römerberg Ostzeile
[5] Stadtbibliothek
[6] Thurn – und – Taxis – Palais
[7] Dom-Römer
[8] Krönungsweg
[9] Sankt Bartholomäus Dom
[10] Technisches Rathaus
[11] Hühner Markt
[12] KSP -Engel und Zimmermann
[۱۳] کلوپ دوستان فرانکفورت (Freunde Frankfurt e. V) با شعار «کشف، تجربه، پاسداری و خلاقیت» انجمنی مستقل از ساکنان فرانکفورت است که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شده است. این گروه با سابقه نزدیک به ۱۰۰ سال فعالیت در فرانکفورت بهمرور بسیار نفوذ یافته و محل ارجاع بسیاری از تصمیمگیریها در شهر شده است. اعضای این کلوپ خود را شهروندانی از فرانکفورت معرفی میکنند که:
- بیش از ۹۰ سال است قصه شهرشان را خود مینویسند؛
- خود را وقف شهرشان فرانکفورت و میراث فرهنگی آن کردهاند؛
- ماهیت خاص و یگانه فرانکفورت را پاس میدارند؛
- دوست دارند منظر شهرشان را که در طول تاریخ شکل گرفته، حفظ کنند؛
- ساختمانهای بلندمرتبه را مادامی دوست دارند که در جای مناسب خود قرار گرفته باشد؛
- متناسب با امکانات خود در ارتقا و ترویج پروژههای مشخص شهری میکوشند؛
- گویش خاص شهر فرانکفورت را آگاهانه حفظ میکنند.
[14] Fachwerkbau