بله! این تنها تفاوت در رویکرد بیان است؛ از راهنمای سابق تو، با تو، الکس کوچک، که خوب گوش کنی و مراقب باشی؛ چراکه دفعه بعد، دیگر مدرسه مصلحی درکار نخواهد بود؛ دفعه بعد… ویرانی است بر هر آنچه من کاشته بودم؛ و تو [الکس]، اگر به خویشتن هولناکت احترام نمیگذاری، به من بگذار… یک علامت سیاه بزرگ… اعتراف به شکست برای آنهایی که پایانشان را در چالههای شیاردار میجویند…؛ که از شدت خودشیفتگی در جان و وحشت از درد در جسمشان، تناقض مضحک اجبار و اختیار را گردن مینهند؛ نه «غلط» را قدرت اجتناب دارند و نه «درست» را جرأت انتخاب.۱
. برگرفته از فیلم پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)، اثر استنلی کوبریک (Stanley Kubrick).
[ سه ] . دورنما
جینیِسلوچی یا «روح محافظ»۲، هویتی اساطیری در تمدن رومی بود و نگهدار شهر؛ موجودیت کالبدی و هویت شهر نیز منتشأ و مستخرج از این حضور اثیری و اساطیری بوده است. در عصر رومیها و پس از آن در شهرهای قرون وسطی، تعامل با روح محافظ، هم در کالبد شهر و هم در عملکردهای مستقر در آن دیده میشود. در قربانگاهها برای جینیِسلوچی (روح محافظ) آن شهر قربانی میشد تا شهر از بلاها و معضلات طبیعی دور بماند و همچنین در فضاهای مختلف دیگر، بهخصوص در تقدسگاهها مثل معابد و کلیساها، پیکروارههایی از جینیِسلوچی دیده میشود که عمدتاً به شکل انسانوارهای با ظرفی شیپورمانند در دست چپ و کاسهای در دست راست و در بعضی موارد ماری پیچیده دور بازوی راست است.
شهرهایی که جای پای رومنها در آنها دیده میشود مانند وین، پالرمو، رم و اکثر شهرهای ایتالیا، شهرهایی مانند مچومیچو در پرو، همچنین بعضی از شهرهای شرق دور مانند پکن، سئول و اکثر شهرهای سرزمین هند عمدتاً استوار بر جینیِسلوچیاند. حضور و تسلط کالبدی جینیِسلوچی، هم در مقیاس آبجکتیو۳ در قالب مجسمهها، پیکرتراشهها در دیوارها و سردرها و فونتاناها۴ (سرچشمهها و حوضها) متجلی میشود و هم در مورفولوژی۵ بستر شهر. شهرهایی اینچنین، قائل بر دو خاصیت مهم و توأمان بودند: پیوست کالبدی بستر۶، هم شکلدهنده۷ به شهر بود و هم اطلاعرساننده۸ از محتوا؛ هم شهر را بهمثابه یک ظرف انسجام میداد و هم مخزن حاوی اطلاعات شهری بود. اطلاعاتی از قبیل جایگاه سکونت طبقات مختلف اجتماعی، نوع و مقیاس تعاملات اقتصادی، استقرار «کردوـ دکومانو»۹ اصلی در شهر، تعریف ابتدا و انتهای مسیرهای اصلی و فرعی، بازشوها و گشایشهای معنادار در انتهای مسیرهای اصلی که عمدتاً به فضای بسیار بزرگی در میدان اصلی شهرــ فوروم۱۰ و بعدها دومو۱۱ ــ منتهی میشدند؛ گشودگیهایی با مقیاس فرا انسانی، زاینده حیرت و جذبه در دیوان جینیِسلوچی؛ هویتی که به تعبیر فرانسوا شوای۱۲ مولد «شهر ایمان»۱۳ (Choay,1969) بود: استوار بر استخوانهای جینیِسلوچی، بالنده از قدرت و ماندگار در مدار حفاظت آن.
آنچه امروز از آن بهعنوان «روح مکان» یاد میشود، ترجمان شهریشده همان مفهوم لاتین جینیِسلوچی است که از قرن 18 میلادی وارد دایره مفاهیم پدیدهشناختی فضا و شهر شده است. ترجمانی بیشتر مفهومی، که در محتوا معادل مفاهیمی چون «ذات» و «هویت» شهر بوده و در «تأثیر چندحسی و خاطرهساز» نهفته در تعامل انسان و فضای شهری تجربه میشود.
فارغ از تبار تاریخی و افسانهای جینیِسلوچی، توجه به این مفهوم و بازتولید ترجمان نوین از آن، پیش از آنکه در معماری و مطالعات شهری متجلی شود، در تصویرسازی از مناظر و باغها در سبک پیکتورسک۱۴ انگلیسی و برای بازآفرینی روح نهفته در کالبد شهرهای انگلستان شروع شد. در اواخر قرن ۱۸ میلادی، وقتی درگاههای صنعت یکی پس از دیگری بر پاشنههای تکنولوژی میگشتند، در جدال میان تکنوکراسی پیشرو و لادیسم۱۵ واپسگرا، بازگشت به ریشهها و باززندهسازی روح شهر مورد توجه قرار گرفت تا آنجا که تا یک قرن بعد از آن، در طرحهای بازسازی شهر در دوران پساجنگ توسط کسانی مانند توماس شارپ۱۶، روح مکان بهعنوان مفهومی کلیدی و متضمن صیانت از هویت شهر، عنوان شد.
مجسمهای از جینیسلوچی، پالرمو، ایتالیا، ۱۷۷۸
با وجود این، بازگشت به روح و هویت فضا ــ آنگونه که امروز نیز در ایران شاهدیم ــ همچنان بازگشتی اساطیری بوده و بیشتر مبتنی بر بازسازیهای شکلبنیان از مدارک تصویری، اسناد روایی و بهصورت موردی، مجزا و در مقیاس ساختمان و فضاهای کوچک شهری انجام میشود. هرچند توصیف و تحلیل خصوصیات محیطی در شهر و تعامل چندحسی با فضای شهری، در تجربه کسانی مانند کوین لینچ۱۷ یا رابرت ونچوری۱۸ و در مقیاس خرد ــ ذهنیت فردی ــ مطرح شده است، اما مسئله هویت شهر را به صورت سیستماتیک و در قالب یک متودولوژی تحلیلی ــ متأثر از اندیشههای مارتین هایدگر۱۹ در تبیین فضای شهری، ارزشهای هستیشناختی و خصوصیات بسترهای پیشاصنعتی و همچنین روانشناسی گشتالت۲۰ و دریافت محیطی ادموند هوسرل۲۱ ــ کریستین نوربرگ شولتز۲۲ تئوریزه کرد:
تمامیتی تأثیرگذار، چندحسی و خاطرهساز از تلفیق خصوصیات فیزیکی و متافیزیکی در یک بستر زیستی، بافته در تجربه تاریخی و جاری در آن، منحصربهفرد و یگانه.
مفهوم هویت شهر به سیاق شولتز، مجموعهای است شامل: «تصویر» بهمثابه معنا، نشانه، خاطره؛ «فضا» در جایگاه ماده، کالبد و مخزن حاوی معنا و «کاراکتر» معرف رفتار جمعی، پیچیدگیهای اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک. برایند این کیفیات، تمامیت چندبعدی یک شهر را ــ که شاید بشود از آن بهعنوان هویت یاد کرد ــ میآفریند (Schulz,1980). این مجموعه در چهار لایه بررسی میشود:
. خصوصیات توپوگرافیک زمین؛
. زیرساختهای طبیعی و اکولوژیک مانند نور، آب و هوا و خصوصیات جغرافیایی؛
. مورفولوژی مصنوع در قالب ساختمانها و سازهها؛
. لایه سمیولوژیک۲۳ و غیر کالبدی جاری در لابهلای لایههای کالبدی طبیعی و مصنوع.
به بیان دیگر، برای بررسی، ارزشگذاری و تعیین وضعیت فعال یا غیرفعال بودن آن تمامیت هویتساز در یک شهر و حضور ملموس آن در بستر زمان و در تجربه زیستی مردم، موارد فوقالذکر باید ابتدا در یک ماتریس توصیفی ـ تحلیلی به صورت مجزا بررسی شده و سپس میزان همپیوندی و عملکرد توأمان آنها در بستر زیستی مورد مطالعه، ارزیابی شود.
پلتفرم خوانـش کلی شهـر از منظر عناصـر مؤثـر در هویـت (بخوانیم تمامیـت) ؛ لازم به توضیـح است که در تحلیل عملی و متناسب با بستر مورد مطالعه، برای هرکدام از عناصر موجود در این پلتفرم، شاخصهای کمی و کیفی در نظر گرفته میشوند.
[ دو ] . بزرگنمایی
در ساخت ماتریسی از این دست، آنجا که دادههای محیطی و کالبدی مطرح هستند، شناخت و تحلیل میزان تأثیرگذاری و پایداشت آنها ممکنتر و شاخصها ملموسترند، مانند بررسی توپوگرافی، زیرساختهای اکولوژیک و شاخصههای منحصربهفرد محیطی و جغرافیایی، انگارههای تاریخی ـ کالبدی و مورفولوژی بستر مصنوع و موارد مشابه موارد مذکور. اما چالش آنجا پدید میآید که نشانهشناسی شهری موضوع مطالعه و تحلیل میشود. به بیان دیگر، تبیین بستر نشانهشناختی شهر، نه صرفاً از منظر کالبدی، که متأثر از ورود ابزارهای تکنولوژیک در تعاملات زمانمند و متغیر اجتماعی، از مهمترین چالشهای مطالعات هویتمحور در شهر است. در تعریفی کوتاه، نشانهشناسی شهری به بررسی نظام انگارههای معنایی میپردازد که از کنشهای چندسویه با کالبد شهر، در فرایند دریافت حسی فردی یا جمعی و در انتزاع درکی ـ بیانی پدید میآیند؛ آنچه به جان و کالبد شهر معنا میدهد و مولد کیفیاتی مانند حس مکان، حس تعلق، هویت و خاطره جمعی و… است. بنابراین، نظام نشانهشناختی شهر، مولود منحصر کالبد نیست؛ پدیدهای است زاییده پویش توأمان تجرد و ماده که مهمترین مدیوم یا وسیله ارتباطی آن با عینیت بیرونی، نظام زبانی و ساختارهای بومی بیانی است. در واکاوی نظام نشانهشناختی شهر، بستر زبانی موجود در آن و مابهازای فضایی آن در بستر کالبدی، به تعبیر اومبرتو اکو۲۴، سه لایه مرتبط قابل تصور است که از ملموسترین تا انتزاعیترین حالت، مجموعهای از «کد» ها را به بدنه فیزیکی شهر نسبت میدهند:
کدهای تکنیکی۲۵: این کدها در ساختار زبانی، بنیان اصلی و ارکان متشکله یک زبان را شامل میشوند مانند حروف و واجها و در ارجاع کالبدی شهر، به زیرساختها و شریانهای اصلی ــ طبیعی و مصنوع ــ نسبت داده میشوند. در تعریفی صرفاً کالبدی، میتوان کدهای تکنیکی اکو را، همارز با مؤلفههای جغرافیایی و مورفولوژیک شولتز قرار داد.
کدهای نحوی۲۶: این کدها نحوه چینش و ارتباط میان اجزای متشکله زبان هستند که با هدف ساخت ترکیبهای معنادار ــ چه در مقیاس کلمات و چه در مقیاس جملات ــ ترکیب میشوند. کدهای نحوی در شهر، در شکل ارتباط میان ارکان زیرساختی شهر با هم تعریف میشوند که مولد شبکه حرکتی کلی، فضاهای همگرایی و عمومی و در سطحی بالاتر ــ انتزاعیتر ــ مولد لایه مونومنتال شهری نیز میشود. از برایند کدهای تکنیکی و نحوی، تمامیت کالبدی و شکل فیزیکی شهر حاصل میشود.
کدهای معنایی۲۷: این کدها آرایههای ادبی پنهان در جملات و عبارات هستند و در تحلیل اومبرتو اکو از زبانــ نشانهــکالبد، استعارههای فضایی منتج از ارتباط میان انسان و شهرند؛ آنجا که فضا ــ بهمثابه ماده و کالبد ــ در دسترس انسان و در معرض ارتباط حسی ـ ذهنی او قرار میگیرد، شاکلهای پیوندی و ترکیبی۲۸ پدید میآید که هم میتواند در مقیاس فردی، تصویر ذهنی متفاوتی از فضا را در ذهن انسان شکل دهد و هم در تعاملات جمعی به بازتولید ذهنیتی متفاوت از آن تمامیت کالبدی منجر شود و در نحوه استفاده از فضای شهری تأثیرات همگون یا ناهمگون با کارکرد آن فضا را بهدنبال داشته باشد. برای مثال، استفاده از نمای ساختمانهای مهم ــ در بستر تاریخی و در کنشهای اجتماعی و سیاسی ــ برای بازتاب تصویری۲۹ دائم یا موقت، استفاده از فضاهای پنهان شهر ــ و نه فضاهای عمومی اصلی و مونومنتال ــ برای تجمعهای یادبود، مانیفستهای صنفی و….
با شناخت کدهای اکو، متوجه میشویم که چالش یادشده در تبیین ماتریس تحلیلی شولتز از مؤلفههای هویتساز، در لایه نشانهشناختی ـ زبانی، مرتبط است با ذات پویای زبان در آنچه اکو به عنوان «دایرهالمعارف فرهنگی»۳۰ از آن یاد میکند. بستر فرهنگی در یک جامعه، جدای از استحکامات سنتی و انگارههای تاریخی که میراث سینهبهسینه مردمان آن است، در نظام زبانیـ بیانی، موجودیتی پویا و متغیر دارد؛ چه در شکل بیان و نحوه ارتباط کلامی و چه در نظام نشانهگذاری و معنادهی به کلمات و بهدنبال آن تعامل حسی با فضا. بنابراین، آنچه بهعنوان لایه نشانهشناختی در مؤلفههای چهارگانه هویتساز به تعبیر شولتز نام برده شد و در آنالوژی فضا ـ زبانی اکو، در سه قسم «کد» واسازی شد، در واقع پدیدهای است ناپایدار، پویا و در تغییر مداوم. بیشینه این ناپایداری و تغییر نیز مرتبط و متأثر است از نظام سرمایه، قدرت و ارزش؛ آنجا که در مسیر توسعه و نیاز به افزایش بازدهی، از نشانه و نشانهگذاری، هم به عنوان ابزاری برای افزایش سرعت تولید استفاده میشود، هم بهمثابه ویترینی برای عرضه و هم خوراکی اشتهاآور برای تقاضا!
فرایندی از این دست با تمرکز بر فردیت مدرن۳۱ و نیاز به خویشتننمایی۳۲، از یک سو در پی ارائه مداوم و مستمر نظامهای نشانهای و تصویری است که فرد را در قالب استانداردهای موقتی ظاهری و رفتاری، مدام بازتولید میکند و فردیت چند لایهای را شکل میدهد. از سوی دیگر اما، عینیت جمعی این فرایند استاندارد کردن نشانهها در شهر و بارگذاری فضاهای شهری با تبلیغات گسترده کالا و خدمات و در ارتباط تنگاتنگ و غیرقابلاجتناب با ابزارهای هوشمند ارتباطات جمعی، علاوه بر فرد، به شهر نیز موجودیتی چند لایه و تنیده در تصاویر و اواتارها۳۳ میدهد که به تعبیر منتقدانی مانند ژان بودریار۳۴ و شلف اونیل۳۵، تجربه معاصر از فضاهای شهری را، به دلیل انباشت لایهلایه تصاویر و نشانهها، به تجربههایی غیرمستند، غیر ملموس و در نهایت غیر واقعی بدل میکند (Baudrillard,1998; O’Neill, 2008). جدا از تحلیل و تطویلهای انتقادی و جامعهشناختی، آنچه در ابتدای این مطلب، در بررسی عناصر هویتساز شهر در قالب تمامیتی همپیوند ازکالبد و معنا مطرح شد، در لایه نشانهشناختی، در بستر متغیر زبانی ـ معنایی و در تعامل با نظام سرمایه و تولید با چالشهای قابل توجهی مواجه میشود که طبیعتاً فرایند خوانش هویت در شهر را مشکل و پیچیده میکند: عدم مطابقت سرعت در تغییر، از مهمترین این چالشها است. همانگونه که پیشتر بیان شد، نظام نشانهها در شهر، منظومهای پویا با مؤلفههای متغیر است که با آهنگ توسعه و ارتباطات دیجیتال و مبادلههای بزرگمقیاس داده و اطلاعات، بهطور مستمر بازتولید و جایگزین میشود. نحوه تعامل فردی و جمعی نیز بهواسطه تغییر در استانداردها و ترندهای نوظهور، بهناچار و در وضعیتی از مسخشدگی، در شیار سرعت توسعه در حرکت است. در حوزه تعاملات اجتماعی، پیدایش گروهها و کانالهای فعال در رسانههای جمعی، شکل تعامل افراد با شهر را به جایی سوق داده است که نیاز به حضور و بروز فیزیکی در فضاهای عمومی شهری برای اینگونه تعاملات روزبهروز کمتر شده و جریانهای فعال و کنش و واکنشهای شهروندی، نه درکالبد شهر، که در مجاز رسانه همگرا میشوند. جسم شهر با سرعتی بسیار پایینتر از جریانهای شهرساز تغییر میکند و این تفاوت در سرعت تحول، گسست میان کالبد و معنا را بهدنبال خواهد داشت. گسست میان آنچه فردینان دو سسور۳۶ به «معنادهنده» و «معنا»۳۷ (Sassure,1916) تعبیر میکند. کالبد شهری دیگر همساز و همسو با نظامهای نشانهشناختی جاری در آن نبوده و در مواجهه و تولید معنا و هویت برای شهر، سترون میماند. تا جاییکه ساختوساز نوین در فرایند جهانیشدن، یا تجسمی ناقص و ناکارآمد از تعاملات دیجیتال در شهر است که در «ایک» های آفرینشی ناب و پرپتانسیل اما نوپا و کمعمق ــ پارامتریک، الگوریتمیک و…. ــ افزونههای کوچکمقیاس بر بدنههای شهر نصب میکند یا در بازگشت اصولگرایانه به ریشهها، تقلیدهای شکلبنیانی از «ایسم»های متعالی ــ مدرنیسم، مینیمالیسم، بروتالیسم و…ــ را ارائه میدهد. اما از همه اینها وخیمتر، تفکری است که با بازنشر نعل به نعل آرایههای کالبدی ــ مانند سرستونها، گوشوارهها، شاهنشینها، چهارباغها و…ــ و در هیئت صیانت از هویت، کلیشههایی نخنما را به در و دیوار شهر میچسباند.
تناقضی مادام در ذهن انگیخته و در کالبد ریخته؛ تمامیت گسیخته!
تصویری از فیلم پرتقال کوکی، اثر استنلی کوبریک،1971.
[ یک ] . بازگشت
پذیرش این واقعیت ضروری است که با ضرباهنگ توسعه و تغییر امروز، بازگشت به گذشته و مؤلفههای هویتساز پیشین چه در معنا و چه در کالبد، در تبلور صرفاً شکلی و فرمال ــ حتی با فرض وجود اسناد تبارشناختی قابل استناد ــ غیرممکن است؛ نه امروز، که بازگشت صوری برای بازتولید معنایی، ذاتاً فرایندی نابارور یا ناقصزا است. چراکه چالش بیش از آنکه در فرم باشد، در مکانیزم ارتباطی است که در برشهای زمانی و در بسترهای تاریخی، هویتساز بوده است. برای مثال، در توصیف جینیِسلوچی یا روح محافظ در شهرهای قرون وسطی و در سرزمینهای متمدن شرق مانند ایران، مزاپوتامیا و شرق دور ــ بدون تعصبات جغرافیایی و از منظر تحلیلی اگر ببینیم ــ آنچه فضا و معنا را در شهر همپیوند میکند و شهر را در تمامیتی منحصربهفرد و هویتساز مینمایاند، انگارههایی نمادین هستند که در نقش «مدیاتور۳۸های سمبلیک»۳۹ (Saffari, 2014; Shane, 2011)، نشانه را به کالبد متصل و در واقع کالبد را کدگذاری میکنند. در تمدنهای پیشین، واسطهای مذکور، همانگونه که اشاره شد، در مقیاس خرد و میانه، در هیئت پیکروارهها و احجام منومنتال و در مقیاس شهری، در تطابق مورفولوژی مصنوع شهر با جریانهای ایدئولوژیک و اقتصادی جاری در آن، مولد تمامیت یگانه شهر بودند. تمامیتی که هم در جسم شهر، دیده و خوانده میشد و هم در جان شهر، تجربه میشد؛ و تجربه چند سویه انسان با فضای شهری و انسان با انسان، تجربهای بیواسطه بود، مرتبط با نظام همپیوند کالبدی ـ عملکردی ـ نشانهشناختی شهر؛ بینیاز از مدیومهای ارتباطی خارجی و در تعامل مستقیم با مدیاتورهای سمبلیک نهفته در تمامیتی چندبعدی با هویتی هوشمند: «جینیِس»!
امروز اما بهدلیل نبود یا عدمتولید و بازتولید مدیاتورهای ارتباطی مذکور، شهر ــ خصوصاً پدیده کلانشهر ــ دو خاصیت مهم ذکر شده در شهرهای پیشین را ندارد: «شکلدهنده و اطلاعرساننده» توأمان۴۰. امروز نمیتوان همچون دهههای پیشین با حرکت در یک متروپولیتن، متوجه کدهای فرهنگی، نظام نشانهها و شکل تعاملات جاری در آن شد. چراکه بیشتر این تعاملات در سامانههایی دیگر، در منظومههایی دیگر از نمادها و کدها و بستر و ابعادی دیگر رخ میدهند که منصه ظهور عینی آن، نه در بدنه شهر، که در جیبمان است! تنها مدیاتور سمبلیک در چنین وضعیتی، ابزارهای ارتباطی هوشمند هستند که بهواسطه آنها، بینیاز از نگاهکردن و تعامل حسی و با جادوی «همزمانی و هر مکانی»۴۱ و بدون تلاش برای جمعآوری اطلاعات از کالبد شهر، بهراحتی میتوان در آن حرکت و از گذشته و حال آن کسب آگاهی کرد.
خلق مدیاتورهای ارتباطدهنده که تمامیت هویتساز شهر امروز را منجر شود، خود مستلزم کشف مکانیزم ارتباطی میان استقرار فیزیکی شهر و استمرار جریانهای نهفتهای است که پیشتر بررسی شد. در این فرایند پنج کنش تحلیلی میتواند راهگشا باشد:
افسانهزدایی از تبار ۴۲: فارغ از تعصبات ملیگرایانه و آمیختگیهای اساطیری و نوستالژیک، تعریف عینی و واقعی از عناصر هویتساز در یک شهر، شاید زیرساختیترین کنش باشد. واقعیت این است که مؤلفههای هویت شهر برای این سرزمین در قالب یک متدولوژی عملی که با آن بشود مصادیق حضور و افول هویت را ــ یا هر آنچه که میپسندیم بنامیم ــ در شهر امروز سنجید، هنوز نه در بستر ملی آموزشی مدون شدهاند و نه روشهای تمرینشده بیرونی جدی گرفته و آزموده میشوند. شاید هنوز بهدرستی نمیدانیم شهر ــ شهری که به دنبال صیانت از هویت آنیم ــ در ایران چه تعریفی داشته و دارد؛ نظام نشانهشناسی درگذشته چگونه در مورفولوژی مصنوع تنیده شده؛ اساساً شهر بوده یا ــ به تعبیر پرویز پیران ــ آبادی (پیران،۱۳۸۴)؛ هویت شهری و کالبدی را چطور میتوان بیرون از انتزاع توصیف و افسانه، فرمولبندی کرد؛ آنچه امروز در نعت هویت در شهر میگوییم همانقدر مفهوم هویت را در بستری تئوریک و علمی، فرموله میکند که قصههای شبهای یلدا. واسازی مفهومی هویت و صیانت و بازتولید آن، مستلزم پیرایش بیتعصب در تبیین و پویش کاوشگر در روش است.
موزهزدایی از شکل۴۳: با فرض اینکه زمانی به تعریفی پارادیگماتیک از هویت شهر رسیدیم، باید بر این نکته متمرکز شویم که بازآفرینی هویت با عناصر عاریهای که بیشتر در موزهها یافت میشوند ــ آنچنان که اشاره شد و امروز در مواردی میبینیم ــ شهر را از یک پدیده پویا و خودسازمانده، به شهرـ موزه تبدیل میکند که نه تنها قادر به حمل کدهای متغیر فرهنگی و ارتباطی نیست بلکه تجسدی پایا و منجمد در زمان خواهد بود که هم در شکل و هم در کارکرد، در تقابل با تحولات پیشرو، ناهمگونی آزاردهندهای را بهتصویر میکشد.
نگاشت دادههای پویا۳۳: بازآفرینی و تبیین مدیاتورها ــ یا واسطهای ــ ارتباطی میان کالبد و معنا، نیازمند خوانش شهر در بیشینه پیچیدگی نهفته در آن است. نگاشت دادههای پایا۴۵ و فیزیکی ــ زیرساختی، کالبدی، کاربریها و…. ــ و همچنین دادههای پویا و غیرفیزیکی ــ ترافیکی، مخابراتی، تعاملات انسانی در فضاهای مجازی به عنوان جریانهای جاری در بستر شهرــ در پلتفرمهای زمانمند و قابل بهروزرسانی، ابزاری است تحلیلی که ابعاد پنهان ولی مؤثر شهر را عینیت بخشیده و فرایند بازنمایی شهر و همپیوندسازی ارکان آن را علمیتر و عینیتر میکند.
اندازهگیری پیچیدگی۴۶: اگر بپذیریم که گسست میان تحولات «زبانی ـ نشانهای» و بدنه مادی شهرــ متأثر از هژمونی تکنولوژی و نظام تولید و سرمایه ــ از دلایل اصلی بروز پیچیدگی در خوانش شهر امروز است، پس از نگاشت متغیرهای فیزیکی و غیرفیزیکی، نیازمند اندازهگیری حوزههای تأثیرگذار و بحرانی هستیم: تغییر در کالبد و نشانه در کجای شهر محسوستر و ملموستر است؟ در میدانهای اصلی؟ زیرساختهای ارتباطی؟ بدنههای رها شده؟ بافتهای فرسوده؟ پس از نگاشت متغیرها، کنش اندازهگیری در واقع واسازی کمی و کیفی وضع موجود است برای استخراج مراکزی در شهر که عدمتطابق سرعت تغییرات فیزیکی و غیرفیزیکی در آنها، باعث بروز اختلال در عملکرد شهر به عنوان یک نظام پویا میشود؛ مراکزی در شهر که به عنوان زیرنظامهای هتروتوپیک، مستقل در درون و ناهمگون با بیرون عمل میکنند.
مقیاسبندی تغییر۴۷: کنش نهایی پس از مراحل شناخت و اندازهگیری حوزههای مؤثر، تعریف مرتبط از ظرف و مظروف برای مداخلههای آتی و از ظرفیت فضاهای شهری و عملکردهای اختصاص داده شده، است. فرایند تعیین مقیاس درست و مناسب برای فضاهای شهری، البته، بیش از آنکه در بیرونزدگیهای کالبدی مانند ساختمانها متمرکز باشد، بر فضاهای باز و عمومی شهر، که درگاههای تعاملی جریانهای مختلف انسانی و ارتباطی هستند، اهمیت پیدا میکند. آنچه پیشتر درباره فضاهای مجازی همگرایی توضیح داده شد، بهعنوان یکی از متغیرهای مهجورکننده کالبد شهری، در این کنش اهمیت پیدا میکند. تعیین مقیاس درست تغییر در حوزههای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در شهر، چه در خوانش پیچیدگی وضع موجود و چه در مکانیابی و تصمیمسازی مداخلههای توسعهمحور، فرایندی است که میتواند تا حدود زیادی از بروز مجتمعهای تجاری خالی از انسان، پارکهای رها شده و میدانهای بیروح شهری، جلوگیری کند.
در جمعبندی خاستگاههای اصلی این گفتار و بررسی آنچه هویت شهر میخوانیم ــ اگر بدانیم چیست ــ این مسئله بررسی شد که روح شهر، تمامیتی است چندبعدی و همپیوند با تمامی لایههای ملموس و غیرملموس آن که از توأمانی دو خاصیت حاصل میشود: شکلدهندگی و اطلاعرسانندگی. همپیوندی این هردو نیز برخاسته از ارتباطات معنایی است که ــ در ماتریس تحلیلی شولتز ــ نظام نشانهشناختی شهر را به نظام استقرار کالبدی آن پیوند دهد و کدهای فضایی ـ زبانی را به تعبیر اکو در آن فعال سازد. بنابراین تمامیت ماهوی شهر، پدیدهای پویا و متغیر است و تبیین هر رسالتی در صیانت از آن، مستلزم پذیرش این پویایی در ذات است. با قبول این مسئله، در خواهیم یافت که حاصل فرایندی که از آن بهعنوان کنشهای پنجگانه در یافتن مدیاتورهای ارتباطی میان لایههای فیزیکی و نشانهشناختی شهر بیان شد، ما را به سمت این واقعیت سوق میدهد که مدیاتورهای واسط در هویت شهر امروز را، نه در کالبد که در کارکرد مطابق با زمان آن، باید جستوجو کرد؛ در زیرفضاهای شهری و نقاطی که بهواسطه پتانسیل بالا در جذب جریانهای تعاملی، کنشهای جاری در فضاهای مجازی را تا بستر فیزیکی شهر سوق میدهند اما بهدلیل نبود تعریف منسجم کالبدی بهعنوان یک فضای شهری، ناشناخته و کمدوام میمانند: فضاهای پنهان شهر، همان مدیاتورهای ارتباطیای هستند که نیازمند شناخت، استخراج و اتصال دوباره به تمامیت شهرند.
صیانت از هویت، بازگشتی پیشنگرانه است برای ترسیم خویشاوندیهای تاریخی در کروموزومهای همچنان فعال شهر در هر برشی از زمان؛ نه در شباهتهای خشتی و گلی و کارکردهای اندرونی و بیرونی. هویت شهر شاید بیش از اینها، مبتنی بر خاصیت «درست در زمانی» شهر باشد.
2. Genius Loci
3. Objective
4. Fountains
5. Morphology، ریختشناسی.
6. Context
7. Formative
8. Informative
9. Cardo – Decumano: شریانهای اصلی شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی در شهرهای رمی.
10. Forum: میدان اصلی شهرهای رمی و فضای همگراییهای اقتصادی، اجتماعی و مراسم مذهبی.
11. Duomo: میدان اصلی شهرهای اروپای قرون وسطی و محل استقرار کلیسا (معبد) اصلی شهر.
12. Françoise Choay ( – ۱۹۲۵): تاریخدان و نظریهپرداز معماری فرانسوی.
13. City of Faith
۱۴. Picturesque: سبکی است در هنرهای تجسمی، خصوصاً نقاشی در کشور انگلستان. درونمایه تصویری سبک پیکتورسک، اغلب مناظر طبیعی کشورهای اروپایی، خصوصاً منطقه توسکانا در ایتالیا بود و خاستگاه نظری آن بیشتر همهویت با رمانتیسیزم قرن ۱۹ و در تقابل با منطقگرایی منتج از تفکر تکنوکرات قرن پیش از آن است.
۱۵. luddism: جنبشی متشکل از افراد مشغول به حرفهها و صنایع دستی، خصوصاً پارچهبافی، در انگلستان قرن ۱۹ بود که در اعتراض به فرایند ماشینیشدن تولید و صنعت مکانیزه نوظهور در انگلستان برخاست.
16. Thomas Sharp (1978 – 1901): نظریهپرداز شهری انگلیسی.
17. Kevin Lynch (۱۹۸۴-1918): محقق و نویسنده امریکایی در برنامهریزی شهری و دریافت محیطی.
18. Robert Venturi (- 1925)، معمار امریکایی.
19. Martin Heidegger
20. Gestalt psychology
21. Edmund Husserl (1938-1859)
فیلسوف و بنیانگذار مکتب پدیدارشناسی
22. Christian Norberg-Schulz (2000 -1926)
معمار، نویسنده و نظریهپرداز نروژی در زمینه پدیدارشناسی
23. Semiologic، نشانهشناختی.
24. Umberto Eco (2016 – 1932)
فیلسوف و نویسنده ایتالیایی.
25. Technical Codes
26. Syntactic Codes
27. Semantic Codes
28. Hybrid
29. Video Projection
30. Cultural Encyclopedia
31. Individualism
32. Self Representation
۳۳. واژه اواتار (Avatar) دراسطورهشناسی هندو، معادل تجسم روح الوهی در کالبد مادی است. در این بخش از متن با اشاره تلویحی به فیلم اواتار(Avatar, 2009) اثر جیمز کامرون (James Cameron)، استعارهای است از تصاویری که در جایگاه واقعیت ملموس در بدنههای شهر دیده و تجربه میشوند.
34. Jean Baudrillard (2007 – 1929)
فیلسوف و محقق فرانسوی که در زمینههای اجتماعی، سیاسی و خصوصاً تأثیر ابزارهای ارتباطات جمعی در فضاهای شهری مطالعات و مقالات تحلیل بسیاری منتشر کرده است. از آن جمله میتوان به مقاله «پایان هزاره یا شمارش معکوس» در سال 1998 اشاره کرد.
35. Shaleph O’Neill
محقق انگلیسی در زمینه تعاملات دیجیتال و ارتباطات جمعی.
36. Ferdinand de Saussure (1913 – 1857)
نشانهشناس و زبانشناس سوئیسی.
37. Signified and Signifier.
38. Mediator، واسط.
39. Symbolic Mediators
40. Formative and Informative
41. Omnipresence
۴۲. «Demystification» مترادف زدودن باورهای غیرواقعی در مورد پدیدههایی است که روزگاری اساطیری یا افسانهای تلقی میشدند. در اینجا نیز، این کلمه در جایگاه کنشی اساسی در پیرایش باورهای اساطیری و تبارشناسی واقعگرایانه از این سرزمین است.
۴۳. «De-Museification» عبارتی ترکیبی است از کلمه «Museification» به معنای موزهگون کردن یک شهر در ظواهر کالبدی و عینی و بیرون آوردن میراث تاریخی آن شهر از موزهها به عرصه نمایش عمومی (مانند Muséification de Paris) که در ترکیب با پیشوند نفی «de»، مترادف میشود با موزهزدایی از شکل شهر؛ به بیان دیگر، اجتناب از کپیبرداری شکلی از عناصر کالبدی متعلق به دورههای تاریخی پیشین ــ مانند سرستونها و کاشیکاریهای تقلیدی و لنگه درهای جعلی و…ــ برای بازتولید هویت شهر.
۴۴. «Dynamic Data Mapping» در تحلیلهای جریانمحور (Flow Analysis) و ارتباطات مخابراتی (Telecommunication) منظور ازDynamic Data، دادههایی هستند که در بستر زمانی ــ در گذار خطی زمان ـ در تغییر و جایگزینی مداوم و مستمرند. بهطوری که فرایند نگاشت و پایش تغییرات و تحلیل الگوهای مستخرج از آنها، نه در قالب نقشهها و تصاویر ثابت که بهواسطه پلتفرمهای زمانمند و ابزارهای تحلیل هوشمند امکانپذیر است.
۴۵. «Static Data» یا دادههای پایا، در مباحث مهندسی و مطالعات شهری، به اطلاعاتی گفته میشود که در مقایسه با جریانهای پرسرعت شهری (مانند ترافیک، ارتباطات مخابراتی و…)، سرعت تغییرات آنها در بستر زمان، صفر یا بسیار کم است بهطوری که میتوان آنها را ثابت و بدون تغییر تلقی کرد. ساختمانها، زیرساختهای خاکستری (شبکه معابر شهری)، زیرساختهای سبز (اکولوژیک) و مانند اینها، که لایههای سنگین کالبد شهر را تشکیل میدهند، در مقایسه با جریان تعاملات دیجیتال و ماشینی، دادههای پایا و کمتغییر محسوب میشوند.
۴۶. اندازهگیری (Measurment)، فرایندی است که ورای ذهنیت هندسی و تعابیر مکانیکی رایج در مورد آن، با واسازی کمی و کیفی یک پدیده برای شناخت پیچیدگیهای نهفته در آن، همهویت است.
۴۷. همانگونه که در متن نیز آمده است، Scaling تعیین بازههای مؤثر برای فضاهایی است که در معرض تأثیرات ناشی از گسست میان تغییرات کالبدی در بدنه شهر و تغییرات پرسرعت در تعاملات ارتباطی و دیجیتالی در فضاهای مجازی هستند.